درباره
مردم و زبان
منطقه تالش
برگرفته
از كتاب
تالشان
(از دوره
صفويه تا
پايان جنگ دوم
ايران و روس)
نوشته حسين
احمدي، مركز
اسناد و تاريخ
ديپلماسي،
تهران ۱۳۸۰.(
گزيده
اي از مطالب:
مردم
تالش
مردم
تالش را
ميتوان به دو بخش
تقسيم كرد:
۱. مردم
يكجانشين كه
در روستاها و
شهرها زندگي ميكنند
و پيشه
شان كشاورزي
است و به آنها
تالش ميگويند.
۲. باشندگان
بلنديها كه
پيشه آنها دامداري
است و اصطلاحآ
گالش ناميده
ميشوند.
از
ديرباز زندگي
در
كوهستانهاي
بلند،
گالش ها را در
برابر
بيماريهاي
گوناگون بيمه
ميكرده است.
راه هاي
دشوارگذر و
باريك
كه رخنه در آن
دشوار بود
گالشان را
تنومند،چالاك
و گردنكش بار
آورده بود. از
همين
رو و با وجود
ساختار
كوچنشين در
برابر
نيروهاي
پيرامون خود
به ستيز برمي
خاستند.
چيرگي بر چنين
مردم بي نياز،
دلاور و بي
باك بسيار سخت
بود در حالي
كه تالشان،
يعني جلگه اي
ها، دچار
بيماري هاي گوناگون
بوده و به
آساني زير
چيرگي فرمانروايان
گوناگون در مي
آمدند.
گالشان
نمي خواستند با
جايگيري در
جلگه ها به سرنوشت
همكيشان
تالشي خود
دچار شوند، از
همين رو گسترش
آبادي ها – به
ويژه شهرها –
تا
پايان سده
هژدهم در
سراسر منطقه
تالش با كندي
ويژه اي دنبال
ميشد امري كه
به مهاجران –
به ويژه
تركان- فرصت
ميداد خلأ
پديد آمده از
عدم حضور آنها
را پر كنند.
در
گيلان هرجا
سخن از تفنگ
اندازي
زبردستانه،
كشتن جانوران
بزرگ پيكر،
ورزيدگي در
سواركاري
و جز
اينهاست، نام
گالش ميدرخشد.
جنگجويي
تالشان
به دليل
برخورداري از
توانايي جسمي
بالا و چيره دستي
در تيراندازي
نگهباني
بيشينه شهرهاي
گيلان را بر
دوش داشته
اند. ميرزا
احمد ميرزا
خداويردي در
توصيف و
بازنمود جنگهاي
تالشان مي
نويسد كه آنها
خنجر به دست ياعلي
گويان به دشمن
هجوم مي
بردند. تالشان
از رهگذر
ساختار قومي
ويژه خود،
واپسين
واردكننده
فناوريهاي
زمان خود به
ويژه
جنگ افزار
بوده اند. در
دوره شاه
تهماسب نخستين
گروه سيصد
نفره تالشان
كه در سپاه صفوي
خدمت مي كردند
مجهز به تفنگ
شدند؛ ولي تا
پايان دوره
دوم جنگهاي
ايران و روس
كاربرد جنگ
افزار سرد در
جنگ با دشمنان
همواره در
ميان آنها
رواج داشت.
افزون
بر حضور
تالشان در
سپاه صفوي كه
در اواخر
پادشاهي
تهماسب يكم به
پيرامون
هزار تن
ميرسيد امكان
بسيج گسترده
تالشان در
سراسر سامان
تالش نشين
وجود داشت.
برجسته
ترين وظيفه و
خويشكار
تالشان در
دوره صفويان
داشتن
نيروهاي
چريكي لازم
براي پاسداشت
منافع شاه در
كرانه هاي خزر
بود. در مقابل
صفويان آنها
را مالكان سرزمينهاي
كرگانرود،
آستارا،
زووند،
اولوف،
اُجارود و
اركوان اعلام
كردند. فرمانداران
تالش به خاطر
منافع ايلي
گاه در كنار
شاه و زماني
هم براي
نگهداشت
چيرگي يا
افزايش چيرگي
خويش با
فرمانروايان
نواحي گوناگون
از جمله
شيروان و
گيلان به ستيز
برمي
خاستند.
زبان
زبان
تالشي از
زبانهاي
ايراني شمال
باختري و
همريشه با
زبانهاي
كرانه خزر
همچون گيلكي و
مازندراني
است ولي با
آنها تفاوتي
آشكار
دارد. زبان
تالشي در اثر
همكناري با
زبان تركي و
گيلكي از آنها
–به ويژه تركي- به
شدت تأثير
پذيرفته ضمن
اينكه توانسته
بر روي زبان
تركي اثر
بگذارد، بر
زبان
گيلكي
تأثيرگذار بوده
است.
بررسي
هاي موردي در
مناطق تالش
نشين شهرستانهاي
صومعه
سرا و فومن
نشان ميدهد كه
روستاهاي گيلك
نشين همسايه
از واژگان
تالشي يا نزديك
به آن كه با
گيلكي متفاوت
است بهره ميگيرند.
در
ميان تالشان
گونه گوني زباني –
به نسبت
تأثيرپذيري
از ديگر
زبانها- به
شدت وجود
دارد. در تالش
شمالي مشخصآ
چهار
گويش
آستارايي،
لنكراني،
ماسالي و لريكي
ديده ميشود.
در تالش
جنوبي، مناطق
پيرامون
آستارا تا
ماسال يك گويش
تالشي آميخته
با تركي رواج
دارد و در
مناطق ماسال
تا
روستاهاي
پيرامون
صومعه سرا،
فومن، ماسوله
و شفت با زبان
تالشي اصيل
تري گپزني ميشود
كه كمترين
تأثير را
پذيرفته و
نايكساني
اندك آن به
گوناگوني
آوايي محدود
ميشود.
اما تالشان
باشنده كوه
هاي ديلمان و
لاهيجان
تفاوت گويشي
فراواني با
ديگر تالشان
دارند. تنها
زبان موجود
ميان تالشان كه
همريشه با
زبانهاي شمال
باختري نيست
و به
محدوده زبان
تالشي رخنه
كرده و به شدت
به يكدستي آن
آسيب رسانده
زبان تركي است. اين
مسئله در تالش
شمالي و در
آستاراي جنوبي
به شدت مشاهده
ميشود.
دلايل
گسترش
زبان تركي در
محدوده زبان
تالشي را مي توان
چنين بيان
كرد:
۱. كوچاندن
تركزبانان
از سوي حاكمان
ايراني همچون
دوره شاه عباس
يكم و نادرشاه
كه با هدف جلوگيري
از شورش
تالشان به
مناطق اسكان
اين قوم صورت
گرفت.
۲. پس از
جنگهاي ايران و
روس، روسها با
هدف چيرگي بر
سرزمين تالش
شمالي به
كوچاندن
قومهاي
گوناگون از جمله
تركزبانان
اقدام كردند.
۳. از
دوره صفويان
به اين سو،
بيشينه
فرمانداران
نواحي
گوناگون تالش
از تركزبانان
بودند و در گسترش
اين زبان كوشش
ميكردند.
افراد بانفوذ
تالش نيز براي
رونق كار خود
مخالفتي با
گسترش زبان
تركي نداشتند.
۴. بي علاقگي
تالشان به
امور
بازرگاني
موجب شد، بازرگانان
بزرگ، خرده پا
و دوره گرد از
مناطق
تركزبان به
سوي سرزمين
تالش سرازير
شوند و پس از آشنايي
با شرايط
اقليمي، به
صورت
دائمي در
منطقه نشيمن
گرفته و حتي
به برپايي
مغازه اقدام
كنند. در
اواخر سده نوزدهم
همه اهالي
ويلكيج به
زبان تركي
صحبت ميكردند
و به تالش ترك
مشهور شده بودند.
۵. پس از سقوط
اصفهان در سال
۱۱۳۵ ق. تا به
تخت نشستن
آقامحمد خان
در سال ۱۲۱۰ ق. يك
دوره ۷۵ ساله
هرج و مرج و
آشفتگي همراه
با كشت و غارت
طي شد كه
جمعيت ايران
را با كاهش
روبرو ساخت.
در طاعون ۱۲۴۶
ق. / ۱۸۳۰
ترسايي و سال
۱۲۵۰ ق. دو سوم
جمعيت
تالش هلاك
شدند و اين
سرزمين براي
رفع نياز متوسل
به نيروي كار
همسايه شد. از
سال
۱۲۵۶ ق. / ۱۸۴۰
ترسايي
سالانه 27 هزار
نفر نيروي كار
از بيرون از
گيلان آمدند
كه
كمابيش همه
آنها تركزبان
بودند. مهاجرت
گروهي يا فردي
به اين منطقه
به سبب تنگي
گذران
زندگي و نشيمن
گزيني دائمي
آنها بافت تالشي
منطقه را به
هم ريخت.
۶. آسيب پذيري
زبان تالشي كه
فاقد الفباست
موجب شد كه به
راحتي زير
رخنه زبان
تركي آذري كه
در
دبستانها و
دبيرستانها،
مطبوعات،
رسانه ها و
ادارات دولتي
تالش شمالي
رايج شد قرار
گيرد.
پشتيباني
شديد حاكميت
موجود در تالش
شمالي از
گسترش زبان
تركي و محو آثار
تالشي در
توقيف و عدم
انتشار
هرگونه اثري
از اين زبان
در به سستي
كشانيدن زبان
تالشي
به شدت مؤثر
بوده است.
۷. گسترش
زبان تركي با
گرايشهاي
مذهبي همراه
بوده است، در
نتيجه
ايستادگي در
برابر اين
هجوم صورت
نگرفته است.
۸. تركي زبان
ارزشي حاكم بر
منطقه تالش شد
در نتيجه عموم
آموزش ديدگان
و دانش
آموختگان به
زبان تركي صحبت
ميكردند.
۹. پس از آغاز
جنگهاي ايران
و روس،
فتحعليشاه قاجار
براي كاهش نفوذ
ميرمصطفي خان
برخي از
خاندانهاي
تركزبان رده
پايين و مهاجر
در سرزمين
تالش را به خاني
ارتقاء داد. اين
خانها از آنجا
كه در ميان
تالشان نفوذي
نداشتند،
براي تثبيت خود
به مهاجرت
تركزبانان به
اين منطقه دامن
زدند.