دکتر هوشنگ
طالع
روز
هژدهم
ارديبهشت
ماه 1324 (8 مه 1945)
با تسليم
بدون قيد و
شرط آلمان،جنگ
جهاني دوم
به پايان
رفت. ده روز
پس از تسليم
آلمان،
دولت ايران
ضمنيادداشتي
به بهانه
شاد باش
پيروزي، به
سه دولت
بزرگ متفق
خاطر نشان
كرد كه
باپايان
گرفتن جنگ،
لازم است
هر چه زودتر
خاك ايران
تخليه شود.
مسالهي
تخليه خاك
ايران از
نيروهاي
متفقين در
همايش
پتسدام كه
از 17 ژوئيه
تادوم اوت
1945 (26 تير تا 11
امرداد ماه
1324
خورشيدي)
ميان
رهبران
كشورهايپيروزمند
برگزار
گرديد، مطرح
و مورد توافق
قرار گرفته
بود. در
اعلاميهي
پاياني
كنفرانسپتسدام،
تاكيد شد كه
قواي
متفقين
بلافاصله
شهر تهران
را تخليه ميكنند.
اما قرار
شدپيرامون
تخليه كامل
ايران در
نشست
وزيران
خارجهي
آمريكا
بريتانيا و
شوروي كه
درماه
سپتامبر 1945 (شهريور
1323) در لندن
برپا خواهد
شد،
گفتگوهاي
لازم به
عملآيد.
روز
11 شهريور ماه
1324 (2 سپتامبر 1945)،
ژاپن بدون
قيد و شرط
تسليم شد.بدين
سان جنگ در
آسيا نيز
خاتمه يافت.
در
قرارداد سه
جانبه (ايران
بريتانيا و
اتحاد شوروي)،
دو دولت
اخير متعهد
شده
بودندكه
حداكثر شش
ماه پس از
پايان جنگ،
خاك ايران
را تخليه
كنند. هنگام
عقد قرار
دادمزبور،
منظور از «پايان
جنگ» ، پايان
جنگ با
آلمان نازي
بود. اما دولت
اتحاد شورويآن
را به «پايان
جنگ در آسيا»
و يكسره شدن
كار ژاپن
موكول كرد.
دولت شوروي
پيشاز
پايان جنگ،
ميكوشيد تا
مطامع ارضي
خود را
پوشيده
نگاه دارد.
زيرا، دولت
مزبور ازآن
بيمناك
بود كه
متفقين
عليه شوروي
با دشمن
همدست شوند.
بدون
ترديد،
بلعيدن
استان
آذربايجان،
اثر ژرفي بر
جغرافياي
سياسي
منطقه داشتو
موقعيت
اتحاد شوروي
را در
خاورميانه
بهبود اساسي
ميبخشيد.
افزون بر
نزديكشدن
چند گام به
سوي خليج
فارس،
برخوردار
شدن از مرز
خاكي با
تركيه ونيز
هم مرزيبا
كشور عراق،
از مهمترين
دستاوردهاي
سلطه بر
آذربايجان،
به شمار ميرفت.
بدينسان
دولت شوروي
از آغاز
اشغال
ايران در پي
تجزيهي
آذربايجان
بود. روسها
با دقتكافي،
برنامهريزي
وسيعي را به
عمل آورده
بودند. از اين
رو با تسليم
ژاپن،
اتحاد شورويدستور
اجراي طرح
را صادر كرد.1
فرداي
روز تسليم
ژاپن (12
شهريور ماه /
3 سپتامبر)
فرقه
دموكرات
آذربايجان
باانتشار
بيانيهاي،
اعلام
موجوديت
كرد. به
دنبال اين
اقدام،
تشكيلات
ايالتي حزب
تودهدر
آذربايجان،
ائتلاف خود
را با فرقهي
دموكرات
اعلام نمود.
از سوي
ديگر،
تشكيلاتكارگري
حزب توده
در شهر
تبريز، به
فرقه
دموكرات
پيوست و
روزنامه
آذربايجان
وابستهبه
تشكيلات
مزبور،
ارگان رسمي
فرقهي
دموكرات شد.
هم
زمان با
تشكيل فرقه
دموكرات،
تني چند از
كردها كه به
دعوت
جمهوريآذربايجان
شوروي به
باكو رفته
بودند، چند
هفته پس از
بازگشت به
ايران،
موجوديتكومله
را اعلام
كردند.
روز
بيست و دوم
شهريور ماه
1324 (13 سپتامبر 1945) ،
دولت ايران
طييادداشت
ديگري،
خواستار
تخليه كامل
خاك كشور از
نيروهاي
بيگانه شد.
چند روز
بعد،وزيران
خارجه سه
دولت
آمريكا،
بريتانيا و
شوروي در
همايش لندن
اعلام
كردند كه
برپايهي
پيمان سه
جانبه (ايران
،بريتانيا و
شوروي)،
نيروهاي
متفقين شش
ماه پس
ازپايان
جنگ با ژاپن،
يعني تا دوم
مارس 1946 (11
اسفند 1324) خاك
ايران را
تخليهخواهند
كرد.
روسها،
با توجه به
اعلاميه
مزبور و تعهد
تخليه
ايران در
موعد مقرر،
بر تجهيز
وتعليم
فرقهي
دموكرات
افزودند.
هنوز 24 ساعت
از صدور
اعلاميه
مزبور
نگذشته بود
كهگروههاي
مسلح كه
بيشتر آنها
از آن سوي
مرز آمده
بودند،
اقدام به
اشغال
اداراتدولتي
و حمله به
كلانتريها
و پاسگاه
هاي
ژاندارمري
در
آذربايجان
نمودند.
با
آغاز عمليات
مسلحانه
زير، پوشش
فرقهي
دموكرات
آذربايجان2،
دولت شورويبه
گسترهي
دخالت در
امور داخلي
ايران
افزود. روز 25
آبان (16
نوامبر)،
فرماندهيارتش
شوروي، به
نيروهاي
ژاندارمري
اجازه
ندادند كه
از تبريز
خارج شده و
به ياريپادگانهاي
ديگر كه
مورد هجوم و
تهديد عناصر
مسلح فرقه
قرار گرفته
بودند
بشتابند.3
در
اين ميان،
حزب توده
ضمن انحلال
شعبههاي
خود در
آذربايجان،
دستور داد كهمحل
و وسايل
موجود در
اختيار فرقهي
دموكرات
قرار داده
شده و افراد
حزب به
عضويتفرقهي
دموكرات
درآيند.
فرقهي
دموكرات با
پشتيباني
همه جانبهي
ارتش سرخ،
در زمان
كوتاه،
بسياري
ازشهرهاي
آذربايجان
را تصرف كرد
و با دست زدن
به اعدام،
شكنجه،
زندان و
مصادرهياموال،
جو رعب و
وحشت را
برقرار ساخت.
در
اين هنگام
محسن صدر (صدرالاشراف)
كه از عوامل
محمد علي
شاه در قتل
وكشتار
آزادي
خواهان به
شمار ميرفت،
با وجود تنفر
و مخالفت
شديد مردم،
تنها
باحمايت
عناصر فاسد
حاكمه و
تاييد ضمني
سفارت
بريتانيا،
كرسي نخست
وزيري
رااشغال
كرده بود.
سرانجام وي،
روز بيست و
نهم مهرماه
1324 (21 اكتبر 1945)،
برابرمخالفت
شديد افكار
عمومي و
گروهي از
نمايندگان
مجلس شوراي
ملي كه با
عدمحضور،
تشكيل
جلسات مجلس
را غيرممكن
ساخته
بودند، از
كار كنارهگيري
كرد.
بابركناري
او، ابراهيم
حكيمي (حكيمالملك)،
به نخست
وزيري
برگزيده شد.
حكيمي،
روز بيست و
ششم آبان
ماه 1324 (17
نوامبر 1945)،
ضمن
يادداشتي
بهمداخلهي
ماموران
كشوري و
لشگري
شوروي در
امور داخلي
ايران
اعتراض كرد.
دريادداشت
دولت ايران
اشاره شده
بود كه
حوادث اخير
در
آذربايجان
با دخالت
مستقيم
وغير مستقيم
دولت شوروي
به وقوع
پيوسته است.
در اين
يادداشت به
مداخلهي
دولتشوروي
در جلوگيري
از امر اعزام
نيرو به
آذربايجان
و اخلال در
امر اجراي
قوانين
كشورياشاره
شده بود. در
يادداشت با
صراحت از
قطع خطوط
تلگراف،
اشغال
ادارات
دولتي وخلع
سلاح پستهاي
ژاندارمري
و پليس راه
آهن وسيلهي
فرقه
دموكرات در
شهر ميانهتاكيد
گرديده بود.
هم چنين
گفته شده
بود كه در
روزهاي
اخير، مقامهاي
شوروي
اقدام بهبازرسي
لوازم
مسافران
عازم
آذربايجان
و بازبيني
نشريات
ارسالي به
استانهاي
سوم وچهارم
كردهاند. در
پايان از
مقامهاي
شوروي
خواسته شده
بود كه به
اين وضع
خاتمهداده
و اجازه
دهند تا يگانهاي
ارتش ايران
براي اعادهي
نظم، به
آذربايجان
اعزامگردند.4
هم
زمان با
تلاش براي
اعزام نيرو
به
آذربايجان،
ابراهيم
حكيمي نخست
وزير،خواستار
گفتگوهاي
رودررو با
مقامهاي
شوروي شد. از
سوي ديگر،
دولت حكيمييادداشت
هايي به
دولتهاي
آمريكا و
بريتانيا
فرستاد و ضمن
تشريح
حوادثآذربايجان،
تقاضاي
پشتيباني
كرد. اقدام
مهم ديگر
دولت حكيمي،
گسيل
نيروهاينظامي
به ياري
پادگان
تبريز بود كه
در محاصرهي
عناصر مسلح
فرقهي
دموكرات
قرارداشت.
اما ستون
مزبور روز سي
ام آبان
ماه 1324 (21
نوامبر 1945)، در
شريف آباد(نرسيده
به قزوين)
از سوي ارتش
سرخ متوقف
گرديد.
پيش
از رسيدن
ارتش به
شريفآباد
قزوين،
فرقهي
دموكرات
نخستين
كنگره خود
رابر پا نمود.
در اين
كنگره ،
فرقه
دموكرات
اعلام كرد
كه خواهان
خودمختاري
كاملآذربايجان
ميباشد. در
كنگرهي
مزبور
بيانيهاي
پيرامون هم
آهنگي كامل
ميان فرقهيدموكرات
و كومله
منتشر شد.
دولت
شوروي در پي
آن بود كه
تا روز 24 آذر [13
دسامبر]،
يعني روز
گشايشكنفرانس
وزيران
امور خارجهي
سه متحد
بزرگ در
مسكو، مسالهي
آذربايجان
را تمامكرده
و بدين سان،
دولتهاي
آمريكا و
بريتانيا را
برابر عمل
انجام شده
قرار دهد. در
اينفرايند،
اتحاد شوروي
به دنبال
اعلام
موجوديت
فرقهي
دموكرات در
آذربايجان
و
آغازعمليات
مسلحانه از
سوي فرقهي
مزبور كه به
اشاره و با
پشت گرمي
ارتش سرخ
انجامميگرفت،
از حركت
ستونهاي
ارتش براي
ياري
رساندن به
لشگر تبريز
كه
درمحاصرهي
شورشيان
قرار داشت،
جلوگيري
كرد. روز 30
آبان (21
نوامبر)، سر
فرماندهارتش
سرخ به
فرمانده
ستون
اعزامي
اخطار كرده
بود كه «هر
تلاش و
اقدام براي
پيشروي،
به منزلهي
حمله به
اتحاد شوروي
خواهد بود».5
عصر
همان روز،
معاون
وزارت
امورخارجه
با كاردار
سفارت
شوروي،
پيرامونمسالهي
جلوگيري از
حركت نيرو
به
آذربايجان
گفتگو كرد.
كاردار گفته
بود كه «عملمقامات
نظامي
شوروي جنبه
نظامي
داشته و او
از دلايل آن
آگاه نيست».6
كاردار
سفارت
شوروي به
معاون وزير
امور خارجه
ايران قول
داد كه با
سرفرماندهيارتش
سرخ در
ايران تماس
گرفته و او
را از دلايل
اين امر
آگاه كند.
اما به قول
خود وفانكرد.7
عصر همان
روز كاردار
سفارت
شوروي در
گفتگو با
سفير كبير
آمريكا در
تهران،
ردتقاضاي
اعزام
نيروهاي
ايران به
تبريز را
انكار كرد.8
روسها،
خود را در
موقعيت
برتر احساس
ميكردند و
از سوي ديگر
نميدانستند
كهتا كي و
تا كجا ميتوانند
اين ماجرا
را ادامه
دهند، لذا در
پي گرفتن
امتياز
برآمدند. از
اينرو،
آنان وزارت
خارجهي
ايران را در
جريان
مطامع خود
قرار دادند.
فشردهي
امتيازاتي
راكه روسها
در پي كسب
آن بودند،
عبارت بود
از:
1
ـ
امتياز نفت
شمال
2ـ
امتياز
ترابري
هوايي ميان
شوروي و
تهران و نيز
ميان
شهرهاي
تهران
،تبريز و
مشهد
3
ـ
داشتن نوعي
موقعيت
ويژه در
بندر پهلوي
4
ـ
واگذاري
راه آستارا
، رشت ،
قزوين و...،
به دولت
شوروي.9
روز
24 نوامبر 1945 (3آذر
1324) ، هريمن
سفير كبير
ايالات
متحده در
مسكو،يادداشت
دولت متبوع
خود را
پيرامون
مسالهي
آذربايجان،
تسليم
وزارت امور
خارجهيشوروي
كرد. فرداي
آن روز،
سفير كبير
بريتانيا در
مسكو نيز
يادداشت
مشابهي به
وزارتامور
خارجه
شوروي
تسليم نمود.
وي ضمن
تسليم
يادداشت
مزبور با
مولوتف
وزير
امورخارجهي
شوروي نيز
گفتگو كرد. او
به مولوتف
گفته بود: «دولت
بريتانيا،
خواست دولتايران
را مبني بر
حفظ نظم در
سرزمين خود
و نيز حق
مشروع اين
دولت را در
حفظ امنيتكشور
خود و توسط
نيروهاي
امنيتي
خويش را
كاملا منطقي
تلقي مينمايد».10
ويضمن
اشاره به
مواد 1 و 4
پيمان سه
جانبه ميان
ايران،
بريتانيا و
شوروي و
اعلاميهيتهران
افزوده بود
كه «دولت
متبوع من
احساس ميكند
كه عمل
مقامات
نظامي
شوروياز
قرار معلوم
در اثر «سوء
تفاهم پيش
آمده است و
اطمينان
دارد كه
دولت شوروي،فرماندهان
نظامي خود
در ايران را
راهنمايي
خواهد كرد كه
مانع نقل و
انتقال
نيروهاينظامي
ايران و
مساعي آن
دولت براي
حفظ نظم
داخلي
نشوند».11
دولت
اتحاد شوروي
در پاسخ به
يادداشت
دولت
ايالات
متحده،
اعلام داشت
:12
مسكو
29 نوامبر 1945 [8
آذرماه 1324]
آقاي
سفير كبير
عزيز: به
مناسبت
نامهي 24
نوامبر شما
متضمنيادداشت
دولت
اتازوني
راجع به
مساله
ايران
مراتب زير
را به
استحضار
شماميرسانم.
اين
كه در
يادداشت
نامبرده
ذكر شده
شورش
مسلحانهيي
در شمالايران
رخ داده،
طبق
اطلاعاتي
كه حكومت
شوروي دارد
مطابق با
واقعنميباشد.
وقايعي كه
روزهاي
اخير در شمال
ايران پيش
آمده نه
فقط يكشورش
مسلحانه
نيست بلكه
به هيچ وجه
بر عليه
دولت
شاهنشاهي
ايراننميباشد.
اكنون كه
بيان نامه
مجمع ملي
شمال ايران
انتشار
يافته،
واضح
وآشكار ميشود
كه قضيه
عبارتست از
ميل و
تقاضاي
تثبيت حقوق
دموكراسي
ازطرف
اهالي
آذربايجاني
شمال ايران
كه خواهان
اتونومي [خود
مختاري]
درداخل
مرزهاي
ايران ميباشند
آنان داراي
زبان
مخصوصي
هستند كه با
زبانفارسي
متفاوت است.
از بياننامه
مجمع ملي
نامبرده كه
در 20 و 21 نوامبر
[29 و 30 آبان] در
تبريز منعقد
گرديد،
پيداست كه
مجمع ملي
مزبورتقاضاهاي
خود را به
استحضار شاه
و مجلس و
دولت ايران
رسانده و
تشكيلخود
را متكي بر
قانون
اساسي
ايران ميداند.
حوادث
ناگواري كه
به مناسبتوقايع
اخير در نقاط
مختلفه
شمال ايران
اتفاق
افتاده،
نتيجه
اقداماتمرتجعيني
است كه
مخالف با
احقاق حق
اهالي شمال
ايران
هستند و حالاينكه
تقاضاهاي
اهالي محلي
چيز غير عادي
براي يك
كشور
دموكراسينميباشد.
اما راجع به
فرماندهي
قواي شوروي.
فرماندهي
نامبرده
مانععمليات
نظاميان و
ژاندارم و
پليس ايران
كه در نواحي
شمال ايران
توقف
دارندنشده
و نميشود.
طبق
اطلاعاتي
كه دولت
شوروي در
دست دارد،
در ايننواحي
ايران يك
هنگ پياده
و يك بريگاد
پياده و دو
هنگ
ژاندارم و
پليسموجود
بوده و ميتوانند
نظم و آسايش
اين نواحي
را تامين
نمايند. دولتشوروي
با اعزام
نيروي تازه
به نواحي
شمال ايران
مخالفت
نموده و به
دولتايران
اطلاع داده
كه فرستادن
نيروي
بيشتر
ايراني به
شمال ايران
نه
تنهاناامني
را رفع
نخواهد نمود
بلكه موجب
تشديد هرج و
مرج و
خونريزي
نيزخواهد شد
و اين مساله
دولت شوروي
را مجبور
خواهد ساخت
كه براياستقرار
نظم و تامين
قواي شوروي،
نيروي تازه
گسيل دارد و
چون دولتشوروي
اعزام
نيروي
بيشتر شوروي
را در ايران
نامطلوب ميداند،
معتقد استكه
فرستادن
نيروي تازه
ايراني به
ايالات
شمالي
ايران در
حال حاضر
اقداممفيدي
نيست.
اما
اينكه در
يادداشت
دولت
اتازوني به
اعلاميه سه
دولت راجع
به ايرانمورخ
اول دسامبر
1943 [10 آذر 1322] اشاره
شده است،
دولت شوروي
تاحدي كه
مربوط به او
ميباشد
بايد اشعار
دارد كه
بدون ترديد
اصول
اعلاميهنامبرده
را پذيرفته
و بدان
پيوسته است
ولي
اعلاميه
نامبرده از
موضوع عدهينيروي
شوروي در
خاك ايران
و هم چنين
مدت توقف
نيروي
شوروي در
ايرانبحثي
نميكند.
موضوع اخير
در سند ديگري
يعني پيمان
سه گانه
انگليس
وشوروي و
ايران
منعقد در 1942
[1321]تعيين
شده و دولت
شوروي راجعبه
اقامت قشون
خود در ايران
دقيقاً از
روي ضرب
الاجل
مصرحه در
پيماننامبرده
عمل مينمايد،
هر چند كه حق
ورود قشون
شوروي به
ايران در
عهدنامه
شوروي و
ايران مورخ
26 فوريه 1921 [7
اسفند 1299]
پيشبيني
شدهاست. به
علاوه چنانكه
دولت
اتازوني
آگاه است،
موضوع
تاريخ
بيرون بردننيروهاي
شوروي و
انگليس از
ايران در
شوراي
وزراي
خارجه در
لندن يعنيفقط
دو ماه پيش
مورد مطالعه
واقع گرديد
و به موجب
نامههاي
متبادله
مياننمايندگان
بريتانيا و
شوروي،
تصميم
مقتضي در
اين باب
اتخاذ گرديد
وموضوع به
استحضار
شوراي
نامبرده
وزيران
رسيد و از هيچ
ناحيه مورد
ايراد
واعتراض
نشد.
در
اين موضوع
بايد متذكر
گردد كه
دولت
بريتانيا در
يادداشت
خود در بابمسالهي
ايران كه
در 25 نوامبر [4
آذر 1325] به
دولت شوروي
رسيده،موضوع
تخليه
نيروهاي
شوروي را از
ايران
اقامه
ننموده است.
به
استناد
مندرجات
بالا راجع
به قواي
شوروي،
دولت شوروي
دليلي برايتجديد
نظر در موضوع
ضرب الاجل
تخليهي
قواي
نامبرده از
ايران نميبيند.
آقاي
سفير كبير
خواهشمندم
احترامات
مرا قبول
فرماييد.
و.
مولوتف
روز
اول آذر ماه
1324 (22 نوامبر) ،
دولت ايران
پيرو
يادداشت
پيشين،
يادداشتديگري
(شماره 5552)، به
سفارت
شوروي در
تهران
تسليم كرد.13
وزارت
امور خارجه
ايران با
اظهار
تعارفات
خود به
استحضار
سفارتكبراي
اتحاد
جماهير
شوروي
سوسياليستي
ميرساند:
بطوريكه در
يادداشتمورخه
26 آبان ماه (17
نوامبر)
شماره 5370
اطلاع
داده شده
استبمناسبت
وقايع اخير
استانهاي 3
و 4 و براي
تقويت
نيروي
موجود
درآذربايجان
كه به
واسطه قلت
عده و
تضييقات در
نقل و
انتقال و
سلب آزاديعمل
قادر به
استقرار
امنيت در
محلهاي
ماموريت
خود+ نيستند،
حسب تصميمدولت
مقرر گرديد
دو گردان
پياده و يك
گردان
ژاندارم از
مركز به
مقصد
تبريزعازم
شوند كه در
اختيار
فرمانده
لشگر
آذربايجان
قرار گيرند.
روز
يكشنبه 27
آبان ساعت 5
بعدازظهر
نيروي
مزبور از
تهران حركتكرد
و شنبه 28
آبان چهار
بعدازظهر از
كرج عبور و
ساعت 9 عصر
همان
روزاين
نيرو به
شريف آباد
نزديك
قزوين
رسيده است.
گروهان جلو
دار بهحومهي
باغات شهر
قزوين وارد
و همان موقع
عدهاي از
نظاميان
شوروي
باچند زره
پوش و چند
تانك جلوي
عدهي
اعزامي
رسيده و با
تحكم،
دستورتوقف
و حتي
مراجعت به
تهران را ميدهند.
اخيراً
گروهان هفت
را كه روز سه
شنبه 29 آبان
در كرج
متوقف
نگاهداشتهبودند،
پس از
توضيحاتي
كه از طرف
سفارت [شوروي]
به فرمانده
نيرويشوروي
داده شده
كه اين عده
حامل چادر و
ارزاق
نيروي
اعزامي ميباشد
بهآنها
اجازه داه
شده است به
نيروي
متوقف در
شريف آباد
ملحق شوند
ولي تاكنون
حركت نيروي
اعزامي
تهران از
شريف آباد
را مقامات
نظامي
شورويمانع
شدهاند كه
به مقصد
تبريز كه
ماموريت
دارند برسند.
در صورتي كه
وقايعاستانهاي
3 و 4 ايجاب مينمايد
هر چه زودتر
و قبل از اين
كه اوضاع
دراستانهاي
نام برده
از حال حاضر
وخيم تر شود
اين نيروي
اعزامي به
مقرماموريت
خود وارد
شوند.
چنان
كه فرمانده
لشگر
آذربايجان
مخصوصاً
خواسته است،
لازم استبراي
استقرار
امنيت،
قواي
امدادي از
تهران به
فوريت
برسند. لهذا
در تعقيبمذاكرات
حضوري و
تذكرات
مكرري كه
به آقاي
كاردار
سفارت كبري
دادهشده،
خواهشمند
است
دستورات
فوري و
تلگرافي به
مقامات
نظامي
شورويصادر
نمايند تا از
حركت نيروي
نظامي
جلوگيري
نكرده و در
اين موقع
ضروريو
لازم،
بگذارند
نيروي
اعزامي از
مركز به
مقصد برسند و
امنيت را
درآذربايجان
برقرار
نمايند كه
اشكالات
دولت مرتفع
گردند.
بنا
به مناسبات
حسنه موجود
و علاقهاي
كه انتظار
دارد مقامات
دولتدوست
و مجاور هم
عهد ،به
امنيت كشور
ايران
داشته
باشد،
خواستار است
ازنتيجه
اقدامات
وزارت امور
خارجه را هر
چه زودتر
مستحضر
دارند.
دولت
اتحاد شوروي
با تاخير و پس
از گذشت 5 روز
در تاريخ 5
آذر (26 نوامبر)
بهيادداشت
اعتراض
دولت ايران
پاسخ ميدهد.
دولت، پاسخ
دولت شوروي
را قانع
كنندهندانست.
از اين رو،
روز 10 آذر (اول
دسامبر)
يادداشت
زير را تسليم
سفارت
شوروي
درتهران
كرد.
وزارت
امور خارجه
شاهنشاهي
تعارفات
خود را به
سفارت
كبراي
اتحادجمـاهير
شوروي
سوسياليستي
اظهار و در
پاسخ به
يادداشت 26
نوامبر1945 /
پنجم آذر
ماه 1324 شماره
526، محترماً
مراتب زير
را به
استحضارميرساند:
از
مندرجات
يادداشت
جوابيه كه
مرقوم
فرمودهاند [مستفاد
ميشود كه]دخالت
مامورين
شوروي در
امور داخلي
در استانهاي
شمالي
حقيقت
ندارد.نظر به
اين كه
وزارت امور
خارجه فعلا
نميخواهد
توضيحاتي
بيشتري
دراينباره
بدهد و سوابق
امر را كاملا
روشن نمايد.
از آن چه
اشعار داشتهاندمعلوم
ميشود من
بعد اقدامات
مزبور تكرار
نخواهد شد،
اظهار
خوشوقتيمينمايد
و از اين كه
اشعار داشتهاند،
كه مامورين
شوروي
مقررات
پيمان سهگانه
و اعلاميه
سران سه
كشور بزرگ
متحد ايران
را كه در
تهران
امضاء
وانتشار
يافته
كاملا محترم
ميدارند،
اظهار مسرت
مينمايد .
وزارت
امور خارجه
اميدوار است
با مساعدت
آن سفارت
كبري، ضمنتخليه
سريع و كامل
خاك ايران
از نظاميان
شوروي كه
همين
انتظار را از
دولتدوست
و متحد ديگر
نيز داريم،
ديگر از اينگونه
اقدامات از
طرف
ماموريننظامي
شوروي در
استانهاي
شمالي صورت
وقوع
نيابد، تا
دوستي خللناپذيرايران
و اتحاد
جماهير
شوروي
سوسياليستي
روز به روز
افزون شود و
اينكهاشعار
داشتهاند،
دولت اتحاد
جماهير
شوروي
سوسياليستي
مسئول
عواقبوخيم
نبودن
مامورين
ايران در
نقاط لازمه
استانهاي
شمالي نيست،
لزوماً بهاستحضار
آن سفارت
كبري ميرساند
كه وجود
مامور در
صورتي مفيد
و مؤثراست
كه نقل و
انتقال
قواي مزبور
از محلي كه
مورد احتياج
نيست به
نقطه
مورداحتياج
ميسر باشد.
اگر مامورين
رسمي دولت
دست بسته
محصور و آنهاكهدرصدد
ايجاد
ناامني
هستند آزاد
باشند و قواي
تامينه
كشور هم
آزادي عمل
وارتباط با
مركز نداشته
باشند،
طبعاً سلب
امنيت از
مردم شده و
مامورين
دولتمانند
ساير اهالي
شمال در
معرض خطر
تجاوز و تعدي
و جرح و قتل
خواهندبود.
چنان كه
بارها وقايع
قابل تاسف
در اثر همين
وضعيات
اتفاق
افتاده است.
وزارت
امور خارجه
ايران
اميدوار است
چنانكه
سفارت كبري
مرقومداشتهاند،
مداخله در
امور استانهاي
شمالي
خاتمه
يافته باشد
و قواي
تامينيهكشور
در نقل و
انتقال
آزاد باشند،
تا امنيت و
انتظام در
آن نواحي
استقرار
يابد.ضمناً
به استحضار
سفارت كبري
ميرساند كه
تقويت قواي
تامينيه
كشور
دراستانها،
چنان كه
اظهار نمودهاند،
مورد نگراني
نيست و به
هيچ وجه
نبايدوسيله
آمدن قواي
تازه از
كشور اتحاد
جماهير
شوروي به
ايران شود.
زيرا
مورددرخواست
دولت ايران
اين است كه
قواي ساير
كشورهاي
متحد ما هر چهزودتر
ايران را
تخليه و به
كشورهاي
خود
بازگردند تا
دولت ايران
بتواندموجبات
آسايش و
رفاه عموم
ايرانيان
را فراهم
آورد. منظور
قواي
تامينيه
ياارتش
دولت ايران،
ستيزه با
مردم نبوده
و نيست بلكه
مقصود از
تقويت قوايتامينيه
در استانها،
فقط جلوگيري
از بينظمي
و تعدي و
تجاوز و
مراقبت
درتامين
آسايش مردم
است. به اين
ترتيب، به
زودي
موجبات
آرامش
نواحيشمالي
كشور فراهم
و مامورين
دولت نيز
خواهند
توانست به
اظهارات
حقه هركس
بر طبق
قانون
اساسي و
ساير قوانين
موضوعه
كشور رسيدگي
نمايند.
بنابراين
خواهشمند
است آن
سفارت كبري
از اقدامات
سريع كه
برايآزادي
عمل مقامات
كشوري و
لشگري
ايران در
استانهاي
شمالي به
عملميآورند،
دولت ايران
را آگاه
سازد و نيز
اطلاع فوري
آن سفارت
دربارهاقدامات
عاجل جهت
آزادي نقل
و انتقال
نيروهاي
امنيتي و
قواي ارتش
ايرانكه
مخصوصاً در
استانهاي
سوم و چهارم
قصد عمل
دارند و نيز
آزادي حركتنيروهاي
متوقف در
شريف آباد
مورد
درخواست
وزرات امور
خارجه
ايران است.
در
حالي كه
شهرهاي
آذربايجان،
يكي پس از
ديگري با
حمايت
آشكار ارتش
سرخبه دست
عناصر فرقه
ميافتاد ،
فرماندهان
ارتش سرخ،
به نيروهاي
نظامي و
انتظاميايران
دستور ترك
مقاومت ميدادند.
با اين
وجود، سرتيپ
درخشاني
فرمانده
لشگر
تبريزروز
ششم آذر ماه
(27 نوامبر)، بر
اين باور
بودكه
باياري
يگان هايي
كه از سوي
ارتشسرخ
در قزوين
متوقف شدهاند
و يك گردان
تانك اضافي،
ميتواند
نظم و آرامش
را
درآذربايجان
برقرار كند.14
سرتيپ
درخشاني،
شمار
نيروهاي
فرقهي
دموكرات را
كما بيش4
هزار نفر
برآورد ميكرد.15
اما اين
نيرو، از
حمايت
آشكار ارتش
سرخ بر
خوردار بود
وچنان كه
اشاره شد،
فرماندهان
ارتش سرخ،
آزادي عمل
را از
نيروهاي
ايران سلب
كردهبودند.16
سرانجام در
نخستين
هفتهي آذر
ماه 1324،
زنجان نيز
به اشغال
عناصر مسلحفرقه
دموكرات
درآمد.
فرمانده
ارتش سرخ
در زنجان،
به نيروهاي
ژاندارمري،
پليس
وسرباز كه
از شهر دفاع
ميكردند،
دستور داد كه
مقاومت
نكرده و
سلاح خود را
به زمينبگذارند.17
پس
از سقوط
زنجان ،
شوراي جنگ
در انتظار آن
بود كه
عناصر فرقه
از راه
قزوين بهسوي
تهران حركت
كنند. از «جابون»
نزديك
فيروزكوه
نيز خبر ميرسيد
كه عدهاي
دراين
منطقه جمع
شده و آماده
حركت به
تهراناند.18
ستاد
ارتش ايران،
طرحهايي
براي دفاع
از تهران
تهيه كرده
و دستور داده
بود كهبايد
راه تهران
ـ قم، به هر
قيمت باز و
آزاد نگاه
داشته شود.
زيرا اين
موضوع
برايدريافت
قواي كمكي
از جنوب و
نيز انتقال
احتمالي
پايتخت به
اصفهان،
حياتي بود.19
باتوجه به
اين كه در
جنگ جهاني
نخست، روسها
از راه كرج
خود را به قم
رسانيده
وپايتخت را
از راه جنوب
تهديد كرده
بودند،
نيروهاي
ذخيره به
مناطق حسن
آباد و عليآباد
(راه تهران
ـ قم) در
فاصلهي 20
كيلومتري
پايتخت،
گسيل شدند.20
در
تهران،
ناظران و
آگاهان بر
اين باور
بودند كه آن
چه در
آذربايجان
ميگذرد،چيزي
نيست كه
وسيلهي
مردم انجام
ميگيرد
بلكه اين
شورويها
هستند كه
عملياتنظامي
را هدايت ميكنند.
عمليات و
تاكتيكهاي
كنوني، از
اقدامهايي
كه وسيلهيگروهي
از مردم
صورت گيرد
گذشته است
و بيشتر،
حكايت از
عمليات
نظامي دقيق
وطرح ريزي
شده دارد.
چنان كه ]
اين عمليات[
دو خط اصلي
پيش روي را
مشخصميكند،
يكي از
آستارا به
بندر پهلوي
و ديگري از
سوي زنجان
به قزوين و
تهران.21
از
سوي ديگر،
ارتش خود را
آماده كرده
بود تا در
صورتي كه
عناصر مسلح
فرقهبخواهند
از راه آهن
براي رسيدن
به تهران
استفاده
كنند، مسير
راه آهن را
منفجر كند.22 با
وخيم شدن
اوضاع،
مقامهاي
بالاي ارتش
به هراس
افتاده
بودند.23 روسها
كه خود رادر
آستانهي
موفقيت
كامل احساس
ميكردند.
حتا در پاسخ
به يادداشت
دولت
بريتانيامبني
بر كاستن از
مداخلههاي
روز افزون
مقامات
شوروي در
استانهاي
شمالي
ايران،اظهار
نظر نكرده و
موضوع را
ناديده
گرفتند.24
دولت
بريتانيا،
پيرامون
سياست خشن
شوروي در
ايران و
مطامع آن
كشور
درآذربايجان
به اين
نتيجه
رسيده بود
كه « توسل
هر چه بيش
تر به متهم
ساختن]شوروي
[مفيد به
فايده
نخواهد بود و
تنها كاري
كه ميتوان
انجام داد
اين است كهاستمرار
اشغال
شوروي را تا
ماه مارس ]اسفند
ـ فروردين [پذيرفت.
به اين
اميد كه
دولتايران
بعداً قادر
خواهد شد از
طريق
مذاكرهي
مستقيم با
عناصر مخالف،
وقايع
آذربايجانرا
فيصله دهد».25
تا
روز دهم آذر
ماه 1324،
عناصر مسلح
فرقهي
دموكرات،
به غير از
شهرهاي
تبريز،اروميه،
زنجان و
اردبيل،
كما بيش همهي
نقاط
آذربايجان
را زير سلطهي
خود درآورده
وحتا تعدادي
از عناصر
مزبور با
نشان هاي
ويژه در سطح
شهر قزوين
كه در اشغال
ارتشسرخ
بود، حضور
داشتند. آنها
در پي آن
بودند كه
روز دهم
آذر، قزوين
را هم اشغالكنند.26
از اين رو،
به دستور
ستاد ارتش،
ستون
اعزامي به
آذربايجان
كه به دليل
عدماجازهي
عبور از سوي
ارتش سرخ،
هم چنان در
شرق قزوين
متوقف بود،
به حالآمادهباش
درآمد.27
در
اين ميان،
دولت
ايالات
متحده
آمريكا
اعلام كرد
كه تا روز
اول ژانويه
1946 (11دي ماه 1324)
نيروهاي
خود را از
ايران خارج
خواهد كرد.
اتخاذ چنين
روشي از سويآمريكا
، مردم
ايران و حتا
سفير كشور
مزبور در
تهران را
نيز، سخت
شگفت زده
كرد. زيرابه
جاي آن كه
دولت
ايالات
متحده
انجام
تخليه را به
عمل مشابه
شوروي و
بريتانيامشروط
سازد، يك
جانبه
تصميم به
تخليه گرفت.
«قايل شدن
اين تسهيل
با توجه بهضررهاي
مالي حاصل
از واگذاري
مازاد
تجهيزات و
تاسيسات
براي ما [آمريكا]،
بسيارگران
تمام خواهد
شد [اين امر]
اخطاري است
به
ايرانيان
كه خواستهايم
پيش از
عزيمتنيروهاي
ديگر متفقين،
شاهد عزيمت،
نيروهاي
آمريكايي
باشند...»28
در
اين
فرايند،
سفير كبير
آمريكا در
تهران به
اين جمع
بندي رسيده
بود كه: «روشبريتانيا
در اين
مورد، با
استناد به
مطالب
مندرج
در مطبوعات
و ]گفتههاي [مقامات
آنكشور،
بسياري از
ايرانيان (و
به همين
ترتيب من
را) از پيشرفت
جريان
تجزيهي
ايرانبه
دو منطقهي
نفوذ، نگران
و بيمناك
كرده است».29
بدين سان
امكان
محافظت از
منافع
بريتانيا،
مقدم بر عمل
كردن به
تعهدات
بريتانيادر
ايران، ميباشد.
تفسير
موافقت
نامهي 1907 در
سال 1945، نه
تنها
بااجتماع
به دور يك
ميز بلكه به
سادگي با
تصميم
بريتانيا
مبني بر
تحكيم
منافعخود
در جنوب
ايران،
صورت تحقق
به خود ميگيرد.
ممكن است
بريتانيا بهاين
تنها بهانه
متوسل شود
كه حداكثر
مساعي خود
را براي
ايران به
كار بردهاست
ولي عملي
كردن آن را
غير ممكن
بداند. از اين
رو اين كشور ]بريتانيا[،بايد
هر عملي را
كه براي
حفظ منافع
خويش لازم
بداند،
انجام دهد.30
عناصر
مسلح فرقهي
دموكرات،
در پي آن
بودند كه
روز 21 آذر 1324 (12
دسامبر1945). هم
زمان با
اعلام
حكومت فرقه،
پادگان
تبريز را
اشغال كنند.
از پيش هم
انتظاروقوع
اين امر ميرفت.31
بيات (استان
دار) و سرتيپ
درخشاني (فرمانده
لشگر تبريز)
نيزاين امر
را پيش بيني
ميكردند32.
اما آنها ميدانستند
كه توان
دفاع از شهر
را ندارند.
ازاين رو،
آنان اعلام
كردند كه «تمام
كوشش خود را
براي حفظ
استان داري
و سربازخانهها
به كار
خواهند بست».33
با
ورود متفقين
به ايران،
ارتش سرخ
محل لشگر
تبريز در
جنوب
خيابان
شاهپورنزديك
به باغ
شمال را
اشغال كرده
و در اختيار
گرفت. از اين
رو، لشگر سوم
(لشگرآذربايجان)
ناچار در
ساختمانهاي
معمولي
مستقر شد.
بدين سان،
واحدهاي
لشگرمزبور
داراي تجمع
لازم
سازماني
نبودند و حتا
ستاد لشگر در
يك كوچهي
فرعي
قرارداشت.
از
روز 19 آذر ،
رفت و آمد
زيادي در
بخش باختري
باغ شمال و
سربازخانههايارتش
سرخ به چشم
ميخورد. صبح
آن روز ،
صداي چند
رگبار مسلسل
در شهر شنيدهشد
و بعد از ظهر،
ارتش سرخ
دست به
جابجايي
آتشبارها و
ادوات
سنگين زد.
سرانجام
روز
چهارشنبه 21
آذر ماه،
پيش بينيها
به حقيقت
پيوست. با
روشن شدنهوا،
آشكار بود كه
وضع تبريز
با روزهاي
پيشين فرق
اساسي دارد.
از صبح روز 21
آذر ،عناصر
مسلح فرقه
كه با رسيدن
نيروهاي
كمكي از
خارج شهر ،
رفته رفته
بر تعداد آنهاافزوده
ميشد، در
خيابانها و
ميدانهاي
اصلي شهر
اجتماع
كردند. در
ميان
عناصرمسلح
فرقه،
تعدادي نيز
مجهز به
مسلسل دستي
بودند. از سوي
ديگر
نيروهايي
كه شبپيش
از مراغه و
سراب و
ميانه و
نقاط اطراف
به سمت
تبريز حركت
كرده بودند...،تپههاي
اطراف شهر
را اشغال
كرده و از
ساعت 8 صبح،
شروع به
تيراندازي
كردند.34عناصر
مسلح فرقه
نيز كه در
داخل شهر
بودند ، براي
ايجاد رعب
بيشتر در
ميان مردم،اقدام
به
تيراندازي
كردند.
تيراندازي،
تا ساعتها
ادامه داشت.
ساعت
3 بعد از ظهر
در ميان جو
رعب و وحشت،
مجلس به
اصطلاح مليآذربايجان،
آغاز بكار
كرد. پس از
تصويب
نظامنامه
داخلي، علي
شبستري به
رياستمجلس
برگزيده شد.
پس از
انتخاب
بقيهي
اعضاي هيات
رييسه،35
علي شبسترياعلام
كرد كه
اكثريت
نمايندگان
تمايل خود
را به نخست
وزير جعفر
پيشهوري
رهبرفرقهي
دموكرات،
ابراز داشتهاند.36
بدين سان،
نامبرده
مامور تشكيل
دولت شد و
قرارشد كه
در همان روز
هيات دولت
را به مجلس
معرفي كند.
بعد از ظهر،
برپايهي
تمهيداتاز
پيش طراحي
شده، پيشهوري
هيات به
اصطلاح
دولت خود را
به مجلس
معرفيكرد.37
دولت شوروي،
سخت دل
نگران روز 24
آذر و گشايش
كنفرانس
وزراي
امورخارجه
سه دولت در
مسكو بود. روسها
ميخواستند
پيش از
تاريخ
مزبور، كار
آذربايجانرا
يك سره
كنند.
سرانجام
بر اثر
فشارهاي
وارده و
اخطار رسمي
فرقه
دموكرات،
عصر روز پنج
شنبه22 آذر
ماه، بيات (استاندار)
آذربايجان
را به سوي
تهران ترك
كرد. شهرباني
وژاندارمري
تسليم شدند
و تنها لشگر
تبريز،
توانسته
بود حضور
نظامي خود
را حفظ كند.ساعت
هفت و نيم
عصر روز بيست
و دوم آذر
ماه، سرتيپ
درخشاني
فرمانده
لشگر سوم،تلگرافي
به ستاد
ارتش اطلاع
داد كه «هيچ
گونه
مقاومتي از
طرف لشگر
ممكن نبوده
وبه هيچ
وجه مفيد
فايده
نخواهد بود.
جز موافقت
با نظر آنها
چارهاي
نيست. استاندارنيز
همين نظريه
را داشت».38
در
پاسخ به
پرسش ستاد
ارتش،
دربارهي
اين كه «منظور
از موافقت
با نظر آنهاچيست؟»39
سرتيپ
درخشاني،
پاسخ داد:
با
مذاكراتي
كه شخصاً با
پيشهوري
نمودم،
پيشنهاد
كرد، يا هم
كاري ياجنگ.
هم كاري به
اين طريق
خواهد بود كه
چند روز
وسيلهي
چند نماينده
ميانافسران
و افراد لشگر
تبليغات
نموده و
بعداً
افسران قسم
ياد كنند كه
بهاستقلال
ايران و
خودمختاري
آذربايجان
خيانت
نكنند. بعد
تمام اسلحه
وسازمان
لشگر به اين
طريق پا بر
جا و فدائيان
]عوامل مسلح
فرقه[ مرخصخواهند
شد و تا موقعي
كه حكومت
مركزي، خود
مختاري
آذربايجان
رانشناسد،
ارتباط لشگر
با مركز بايد
قطع شود و به
محض
شناسايي
خودمختاري
حكومت
آذربايجان،
لشگر تحت
امر مركز
خواهد بود. تا
ساعت 24امروز
ضربالاجل
و وقت تعيين
گرديد. فوري
تكليف
تعيين
فرماييد.
قطعاً
چندساعت
ديگر حمله
به
سربازخانه
شروع ميشود».40
ستاد
ارتش پاسخ
داد كه بايد
اين موارد «به
عرض هيات
وزيران
برسد».41
اما،سرتيپ
درخشاني كه
عنصر لايق و
در خور
فرماندهي
لشگر در زمانهاي
سخت
نبود،تلگراف
ديگري به
اين مضمون
به تهران
فرستاد: «پيشنهاد
ميكنند،
چون بندهآذربايجاني
هستم،
رياست ارتش
را به عهده
بگيرم. اگر
اعلي حضرت
همايوني
اجازهفرمايند،
شايد بدين
ترتيب فعلا
از محو لشگر
جلوگيري
شود».42
ستاد
ارتش، بي
درنگ پاسخ
ميدهد: «...
شرافت
نظامي و
استقلال
كشور به هيچوجه
اجازهي
چنين
تسليمي را
نميدهد. شما
با كليه
افسران
لشگر به مر
كز مراجعتنماييد.
افراد و
گروهبانان
نيز بايستي
مرخص و
اسلحه آنها
معدوم شود.
تيپ هاياردبيل
و رضائيه
طبق
دستورات
قبلي در
مقابل
ماجرا جويان
مقاومت
نمايند و اين
دوتيپ هم
از اين به
بعد
مستقيماً به
مركز مراجعه
كنند».43
شب
هنگام،
جلسهي فوق
العادهي
هيات
وزيران
تشكيل شد. در
اين نشست،سرلشگر
ارفع رئيس
ستاد ارتش
نيز حضور
داشت. هيات
وزيران، به
دنبال
بررسياوضاع
آذربايجان
و تلگرامهاي
فرمانده
لشگر 3 و پاسخهاي
ستاد ارتش
مبني بر
دفاع وعدم
تسليم، در
ساعت 20/30، نظر
خود را اعلام
كرد. نظر هيات
وزيران به
شرح زير
ازسوي ستاد
ارتش به سر
تيپ
درخشاني
مخابره شد :
تبريز
ـ فرمانده
لشگر
مطابق
اعلام رسمي
جناب آقاي
نخست وزير
در جلسهي ]علني
روز[چهارشنبه
/9/21 1324 مجلس
شوراي ملي
، دولت اين
قيام
مسلحانه را
كهبر خلاف
قانون
اساسي و بر
عليه دولت
ايران است،
به رسميت
نميشناسد.بنابراين
اصولا بايد
مقاومت
نمود. شورايي
از افسران
تشكيل دهيد
و متن بيانآقاي
نخست وزير
را اظهار
كنيد. اگر
مطابق
تشخيص شورا
مقاومت غير
مقدوراست،
خود شما و
افسران به
تهران حركت
نماييد.44
ساعت
20/30 دقيقه
رئيس ستاد
لشگر
آذربايجان،
وسيلهي بي
سيم به
آگاهيستاد
ارتش ميرساند
كه فرمانده
لشگر به
عمارت
استانداري
كه فعلا
هيات دولتآذربايجان
در آن جا
تشكيل
يافته رفتهاند.
به پيشنهاد
امروز، حاضر
به همكاري
با حزبدموكرات
نشدهاند.45
در
صورتي كه
سرتيپ
درخشاني
بدون آگاهي
افسران
لشگر ، در
همان ساعت،صورت
جلسهي
مربوط به
تسليم لشگر 3
را با شرايط
خفت بار و
غيرمسئولانه
به عنوانيك
فرمانده
امضاء كرده
بود.46 سرتيپ
درخشاني پس
از بازگشت
به مقر لشگر
بدوناين
كه از اين
مقوله سخني
به ميان
آرد، جلسهاي
با حضور
چهارده تن
از افسران
ارشدبراي
تسليم لشگر
تشكيل ميدهد.
در اين جلسه
، پس از
گزارش
فرماندهان،
تيمساردرخشاني
«وضعيت
سياسي و
نظامي
منطقه را
تشريح و
اظهار عقيده
فرمودند كه
دفاعدر اين
موضوع اگر
هم چندان
به طول
بكشد،
بالاخره
محكوم به
فناست و
نتيجهاي
هماز اين
دفاع به
نفع كشور
حاصل
نخواهد شد ]؟
[...
افسران
امضاء كنندهي
زير،
باعقيدهي
تيمسار
فرماندهي
لشگر... راجع
به ترك
مقاومت و
حركت
افسراني كه
مايلباشند
از تبريز
خارج شوند،
موافقت و
اين صورت
جلسه را
امضاء كردند».47
سه تن
ازافسران
از امضاي
صورت جلسه
خودداري
نمودند.
پس
از تسليم
فرماندهي
لشگر تبريز،
پادگانهاي
اردبيل،
اهر،
مياندوآب،
مراغه
نيزناچار
اسلحه را
زمين
گذاشتند.
اما، تيپ
رضائيه و
فرمانده آن
به مقاومت
ادامه داد.
در
رضائيه
توزيع جنگافزار
ميان
شورشيان از
سوي ارتش
سرخ، ديرتر
از تبريز
واردبيل
آغاز شد.48 به
دنبال پخش
خبر تسليم
پادگان
تبريز،
رييسان
دواير دولتيرضائيه
(اروميه) به
فرماندهي
تيپ
كه سمت
استانداري
را نيز داشت،
مراجعه
كردند.فرمانده
تيپ، تصميم
خود را مبني
بر ايستادگي
برابر
شورشيان
اعلام داشت.
از سويديگر،
با توجه به
افزايش
تحركات
عناصر مسلح
فرقه، تيپ
رضائيه از
روز 15 آذر،
درمواضع
تدافعي
مستقر شده
بود و در حالت
آماده باش
به سر ميبرد.49
با
بالا گرفتن
حملات
عناصر مسلح
فرقهي
دموكرات و
كومله با
حمايت
آشكار ارتشسرخ،
عصر روز 21
آذر،
فرمانده
تيپ رضائيه
به ديدار
كنسول
شوروي در
رضائيه (اروميه)رفت.
سر تيپ
زنگنه به
كنسول
شوروي
گوشزد كرد كه
«عمال شما با
دخالت
وتحريكات
علني ،
اوضاع شهر
رضائيه را
آشفته
نمودهاند».50
كنسول
شوروي در
رضائيه،خيلي
صريح به
سرتيپ
زنگنه گفته
بود: «اگر
علاقه
داريد كه
نظم و آرامش
برقرار
باشد،عقيده
دارم به
پاسگاههاي
مدافع شهر
دستور ترك
مخاصمه
بدهيد. در
داخل شهر
نيزتمام
سلاحهاي
تيپ و
ژاندارمري
را در
انبارها و
اسلحه خانهها
جمع كرده و
به تبعيت
ازلشگر 3
تبريز،
تسليم شويد».51
اما
بر خلاف
تهديدهاي
مقامات
شوروي، تيپ
رضائيه به
مقاومت
ادامه داد.بدينسان،
با پايداري
تيپ و هنگ
ژاندارمري
رضائيه،
دولت شوروي
نتوانست
پيش
ازگشايش
همايش
وزيران
خارجهي سه
كشور بزرگ
متفق در
مسكو ، كار
آذربايجان
رايكسره
كند. در اين
فرآيند، در
آخرين ساعتهاي
روز 24 آذر،
ژنرال
اسلان اوف
فرماندهارتش
سرخ در
رضاييه، از
سرتيپ
زنگنه
فرمانده
تيپ و سرهنگ
نوربخش
فرماندهژاندارمري،
درخواست
ديدار كرد.
ساعت 24 روز 24
آذر،
فرمانده
تيپ رضائيه
همراه
بافرمانده
ژاندارمري،
به ستاد
فرمانده
ارتش سرخ
ميروند. اما
به محض
ورود احساسميكنند
كه وضع
عادي نيست.
«آرايش وضع
سالن، به
يك دادگاه
بيشتر شبيه
بود تايك
جلسهي
ملاقات
دوستانه».52
در
اين جلسه،
ژنرال
اسلان اوف
ميگويد: «مگر
شما تابع
لشگر تبريز
نيستيد؟ بهچه
علت به
اقدامات
خصمانه
مبادرت
كرديد؟ هيچ
ميدانيد چه
اعمالي
انجام دادهايد؟
براثر
عمليات
شما، چند
گلوله توپ
به
سربازخانه]
شوروي[ ،
اصابت كرده
و چند نفر
ازسربازان [شوروي]
، تلف و
چندين نفر
زخمي شدهاند.
مسئول و
جوابگوي
اصلي
شماهستيد؟
عمليات شما
در روابط
دوستانه دو
كشور ايران
و شوروي
تاثيرات
سويي
بخشيدهو
چنان كه
فوراً از روش
خصمانهي
خود دست
نكشيد و بيش
از اين
اقدام به
قتل عامكنيد،
ناگزير ارتش
ما كه داراي
وظايفي است
براي
جلوگيري از
اقدامات
شما، مداخلهخواهد
كرد...».53
سرتيپ
احمد زنگنه
در پاسخ، ميگويد:
از
روزي كه
لشگر تبريز
تسليم شد،
من دستور
داشتم كه
ديگر از
لشگرتبريز
متابعت
نكنم. شما
خوب ميدانيد
كه ايران
كشوري است
مستقل
واستقلال
آن را
جهانيان به
رسميت ميشناسند
و به آن
احترام ميگذارند.
طبققرار
داد سه
جانبه ،
ايران رسما
در جرگهي
متفقين
قرار گرفت.
من يك
ماموررسمي
دولت ايران
هستم و با
سمت رسمي،
حاضر به
ملاقات شما
شدهام.من
علاوه بر
سمت
فرماندهي
نظامي،
استاندار
اين استان
نيز هستم و
بهحكم
وظيفه و
مسئوليتي
كه به عهده
دارم ، فقط
من صلاحيت
دارم نظم
وامنيت اين
منطقه را به
هر نحوي كه
ممكن است
برقرار كنم...
باز خواستهايشما
از من،
دخالت
مستقيم شما
در امور
داخلي
ايران را
تاييد و ثابت
ميكند.وظيفه
دارم رسما
به شما
اخطار كنم
كه حق
دخالت در
امور داخلي
ايران و
بازخواست
از من را به
هيچ وجه
نداريد و چون
يك سرباز
هستم از
تهديداتشما
هيچ گونه
ترس و وحشتي
ندارم.54
با
گفتن اين
جملات سر
تيپ زنگنه
همراه با
سرهنگ نور
بخش جلسه
را ترك كرد.
حملات
مداوم
عناصر مسلح
فرقه و
كومله و «مهاجرين
قفقازي»،
نتوانست
پايداريتيپ
رضائيه و
هنگ
ژاندارمري
را در هم
بشكند. از اين
رو، از
بامداد روز 28
آذر ماهپاسگاههاي
اطراف شهر
رضائيه «مستقيماً
مورد حملهي
سواره نظام
شوروي
قرارگرفت».55
از
آن جا كه
افراد تيپ و
هنگ
ژاندارمري
مورد تعرض
مستقيم
ارتش سرخ
قرارگرفتند،
سرتيپ
زنگنه ظهر
روز 28 آذر،
فرماندهان
را به
ستاد
تيپ فرا
خواند. در ايننشست،
وي گفت:
تا
اين تاريخ
ما وظايف
سربازي خود
را تا آن جا
كه مقدور
بود در مقابلحملات
متجاسرين و
پشتيبان
خارجي آنها،
به نحو احسن
انجام دادهايم.
درهمه جا به
حمدالله
موفقيت با
ما بود و تا
كنون
متجاسرين و
ايادي
بيگانه بهآرزوي
پليد خود
نايل نشده
و در همه جا
با دادن
تلفات
متواري
گشتهاند.
وليمتاسفانه
از امروز صبح...
پاسگاههاي
ما مورد حمله
مستقيم
سواره نظامشوروي
قرار گرفته...
زد و خورد بين
نيروهاي
نظامي و
ارتش شوروي
ممكناست
بعدها
مصائب
و بدبختي
بزرگي براي
كشور ما به
بار آورد و
شورويهاادعا
كنند بر خلاف
قرار داد سه
جانبه ،
رفتار ارتش
ايران
خصمانه ميباشد...عقيده
من اين است
كه مبارزهي
مستقيم تيپ،
با نيرويهاي
شوروي كه
ازامروز صبح
شروع شده
است، علاوه
بر اين كه
نتيجه
ندارد
احتمالا
براي
كشورايران
زيانآور
خواهد بود و
مسالهي
تخليه
ايران از
قواي شوروي
را مشكلخواهد
ساخت. از طرف
ديگر در اثر 12
روز نبرد،
يعني از 15 تا 27
آذر ماه
،مهمات و
ذخاير موجود
با توجه به
اين كه هنگ
ژاندارمري
نيز در اين
مدتوسيلهي
تيپ، تدارك
و تغذيه ميشود،
به مصرف
رسيده و
اميدي براي
وصولمهمات
و تداركات
وجود ندارد...
علاوه بر
اينها، بي
سيم يعني
وسيلهيمنحصر
به فرد
ارتباط
مستقيم تيپ
با تهران از
كار افتاده
و ارتباط با
تهرانقطع
شده است. با
چنين
مشكلاتي
ادامه
مبارزه، بي
نتيجه است.
مصلحتاين
است به
مقامات
شوروي
اطلاع دهيم
و اخطار كنيم
كه تيپ
رضائيه و
هنگژاندارمري
هيچ گونه
نظر خصمانهاي
با آنها
ندارد».56
نظر
فرمانده
تيپ به
اتفاق آراء
تصويب شد.
تصميم
مزبور به
آگاهي
مقامات
شورويرسيد.
شورويها
تعهد كردند
كه « هيچ
گونه خطري
براي
مامورين
نظامي وجود
نخواهدداشت
».57 اما بر
خلاف قول
داده شده،
روسها
سرتيپ
زنگنه
فرمانده
تيپ ، سرهنگنور
بخش
فرمانده
ژاندارمري
و سرگرد
بهاروند
رئيس ستاد
تيپ را
دستگير و
زندانيكردند.
سپس آنان
را به تبريز
منتقل كرده
و پس از شش
ماه زندان،
در يك
دادگاهصحرايي
به اعدام
محكوم
گرديدند.58
اما بر اثر
تحولات
سياسي، اين
حكم يك
درجهتخفيف
پيدا كرد و
سرانجام
عملي نشد.
روز
25 دسامبر 1945 (4 دي
ماه 1324)، قرار
بود كه
دومين
همايش
وزيرانخارجهي
آمريكا،
شوروي و
بريتانيا
برگزار گردد.
دولت ايران
اميدوار بود
كه با
پشتيبانيدولتهاي
آمريكا و
بريتانيا،
خروج
نيروهاي
شوروي از
كشور را تحقق
بخشيده و در
اينفرآيند
به غايلهي
فرقه
دموكرات
پايان دهد.
اما چنان كه
اشاره شد،
روز 21 آذرماه1324
(12دسامبر 1945)،
ميرجعفر
پيشهوري
رهبر فرقه
دموكرات به
اشاره روسها،حكومت
به اصطلاح
ملي
آذربايجان
را اعلام
نمود. به
دنبال اين
اعلام،
تمبرهاي
پستايران
با مهر (حكومت
ملي
آذربايجان
ـ 21 آذر 1324)، به
جريان
گذارده شد و
ساعتتبريز
با يك ساعت
و نيم
اختلاف، با
وقت مسكو
تنظيم
گرديد.
چند
روز بعد از
اين واقعه،
ابراهيم
حكيمي نخست
وزير براي
عرض گزارش
درمجلس
شوراي ملي
حضور به هم
رسانيد.
حكيمي در
جلسهي
علني روز 27
آذر 1324مجلس
شوراي ملي
گفت
:
...از
چندي پيش
در
آذربايجان
از طرف عدهي
معدودي
نغمههاييبرخاست
و اين اشخاص
به عنوان
اصلاحات
دست به
اقداماتي
زدند كه راهصلاح
را مسدود و بر
عكس باعث
بي نظمي
شدند...
متاسفانه
اين عده
دراجراي
مقاصد سوء و
ناصواب خود
اصرار
ورزيدند و
وقتي هم
دولت،
استاندارتازه
به تبريز
فرستاد، باز
ايستادگي
كردند و
مشغول
تعقيب نقشههاي
شومخود به
ضرر تماميت
كشور... شدند.
تا آن جا كه
به قول
خودشان و
برخلاف]نص[
صريح قانون
اساسي،
مجلس ملي
تشكيل داده
و حتي
اخيراً عدهاي
رابه نام
وزير معرفي
و ادارات
دولتي را
تصرف نموده...
به قواي
تامينيهي
دولتينيز
تعرض و دستاندازي
نمودهاند.
حال كه
استاندار به
تهران آمده
و گزارشخود
را رسماً به
اطلاع دولت
رسانيد،
معلوم شد كه
اين اشخاص
ميخواهند
بهعمليات
خود رسميت
دهند.
نظر
به قلت
قواي
تامينيه در
استان هاي 3
و 4 و براي
جلوگيري از
وقايعسوء و
ناامني و
تجري اشخاص
نادان و
مغرضين و
تامين
آسايش و
آزاديمردم،
تصميم
گرفته شد
پادگانهاي
موجود در آن
استانها را
تقويت
نمايد وقواي
امدادي از
مركز روانه
دارد و تا
فرمانده
لشگر آن جا،
قادر به
استقرار نظمو
آرامش در
سراسر استانهاي
3 و 4 شود. ولي
به طوري كه
استحضار
دارند،دولت
دوست و هم
جوار ما، بر
خلاف
انتظار مانع
اين اقدام
شد و قواي
اعزامياز
تهران،
مدتي در
شريف آباد [نزديك
قزوين ] ماند
تا آن كه
اخيراً
ناچار بهبازگشت
شد. نيروي
جزيي و غير
كافي موجود
در آن استانها
نيز آزادي
عملنداشتند.
در نتيجه
مامورين
دولت و عده
قليل قواي
تامينيهي
اين استانها
درمقابل
متجاسرين
دست بسته و
محصور شدند و
هيچ اقدامي
از طرف
ماموريندولت
ميسر نگرديد.
زيرا، نه
آزادي عمل
داشتند و نه
اميد تقويت
از مركز.
ازطرف
ديگر،
متجاسرين
اسلحه به
دست آورده
بودند و همه
قسم تقويتميشدند
و اشخاص
مجهول
الهويه59
هم در ميان
آنها
پيوسته
زيادميشدند.
آنان با
وجود قلت
عده و عدم
موافقت
مردم
آذربايجان
با اعمالآنها،
توانستند
همه را
مرعوب كرده...
مجلس محلي
تشكيل و
وزير معرفينمايند.
[با اين وجود
]دولت
مخاصمه و
منازعه و
خونريزي را
به مناسبتحضور
پادگان و
پستهاي
شوروي در آن
استان، مضر
و بينتيجه
دانست...
اين
جانب
ناگزير هستم
صريحاً در
مقابل مجلس
شوراي ملي
اظهار دارمكه
اين
اقدامات كه
در
آذربايجان
به عمل
آمده، از
طرف هر دسته
و جماعت كهباشد،
خلاف مصلحت
كشور و بر
خلاف مفاد
قانون
اساسي و
ساير قوانينكشور
است. كليه
ايرانيان
پاك و بي
غرض كه
هواخواه
تماميت و
عظمتكشورند،
با اين قبيل
اقدامات و
اظهارات
خانه خراب
كن مخالفت
دارند
ومبارزه مينمايند
و نخواهند
گذارد اين
قبيل
اظهارات
خائنانه و
جاهلانه
ريشهدوانيده
و كشور را
پارهي آتش
نمايند.
اين
جانب، هم
به عنوان
يك فرد
ايراني و هم
به نام
دولت، با
اين كهاساساً
اهل صلح و
مسالمت
بوده و به
هيچ قيمت
راضي نيستم
از بيني يك
نفرهم وطن
قطرهاي
خون جاري
شود، تصميم
جدي به
مقاومت...
گرفته
ونخواهم
گذارد يك
عده قليل
مغرض نادان
به عمد يا
اشتباه،
مقاصد شوم
وناصواب
خود را بر
برادران
آذربايجاني
ما كه هم
وطن و ايران
دوست هستند
وبارها
امتحان
فداكاري و
از خود
گذشتگي را
دادهاند،
با زور و ترور
و آدمكشي
وتجاسر،
تحميل و
كشور را دچار
زحمت و
مرارت
نمايند.
بديهي است
مجلسشوراي
ملي و همهي
مردم ايران،
پشتيبان
دولتي كه
چنين
تصميمي را
داشتهباشد،
هستند و
عمليات
چنين دولتي
را تقويت
خواهند نمود
و از دولتهايدوست
و متحد
خودمان هم
چنان كه
رسماً و
علناً گفته
و نوشته و
خواستهايم،براي
رفع اين
مشكلات كه
نتيجهي
ادامهي
توقف نيروي
خارجي در
ايراناست،
در مقابل
خسارات
طاقتفرسا و
فداكاري كه
از شروع جنگ
تا كنونتحمل
نمودهايم،
توقع و
انتظار
داريم هر چه
زودتر نيروي
خودشان را
از ايرانببرند
و ما را آزاد
بگذارند. در
اين فاصله
هم طبق
شرايط و
اصولي كه
بينميهمان
و ميزبان
مقرر است،
آزادي عمل
را كه حق
حاكميت ما
است براينيروي
ايران و
مامورين
دولتي مانع
نشوند و
بگذارند به
وظايف خود
برسيم وبه
رفع مشكلات
موفقيت
حاصل
نمائيم.
اين
جانب از اين
مقام رسمي
با صداي
بلند كه به
گوش تمام
مردم جهانو
مخصوصاً
ملل دوست و
متحد ما و همهي
ايرانيان
برسد اعلام
ميدارم :نغمههاي
شوم معدودي
نادان و
مغرض در
آذربايجان
به هيچ وجه
رسميتندارد
و بايد حتماً
اين قبيل
تظاهرات بياساسي
كه بنام
اصلاحات
برخاسته
ومانع
اقدامات
اساسي دولت
براي تهيه
موجبات
آسايش و
اصلاح حال
مردمايران،
منجمله
برادران
آذربايجاني
ما شده و
لطمههاي
بزرگ به
كشور ما
واردخواهد
نمود، خاموش
شود و اين
نغمهها بر
خلاف تمام
موازين
قانون
اساسيكشور
و ساير
قوانين
مملكتي است.
از جمله
مخالف اصل 2
و 3 و 16
و
21 و22 و 23 قانون
اساسي و هم
چنين اصل 3 و
9 و 12 و 13 و 14 و 21 و 26 و27 و
46 و 48 و 49 و 75 و 94
متمم قانون
اساسي كه
به بهاي
خون آزاديخواهان
واقعي كشور
به دست
آمده و ضامن
آسايش و
عظمت ايران
است،ميباشد.60
چنان
كه همه ميدانند،
خود يكي از
آزادي
خواهان و از
جملهي
كسانيهستم
كه براي
برقراري
اين اصول
مساعي زياد
بكار برده و
فداكاري
نمودهام.از
طرف ديگر
يكي از
فرزندان
آذربايجان
و پرورش
يافته آن
سامان هستم.
باتمام
طبقات و
عناصر
مختلفه آن
جا در عمر خود
تماس و
آميزش
داشتهام
وكاملا بر
احساسات
وطنپرستي
و ايران
دوستي فرد
فرد برادران
آذربايجانيخود
و همشهريهاي
عزيزم واقف
بوده و ميدانم
آن كس كه
آذربايجانياست،
هرگز بر ضد
قانون
اساسي و بر
خلاف شئون
و حيثيت
كشور و
تماميتايران
قدم بر
نداشته و
امكان
ندارد اين
مردمان وطنپرست
در اين موقعباريك
به اين
قبيل بياحتياطيها
قيام و
اقدام
نمايند و
خداي
نخواسته
پنجهبه
روي هموطنان
خود
بيندازند.
اگر
چند نفري
معدود كه
سوابقي در
آذربايجان
ندارند و كسي
آنهارا
شايدبه
خوبي و بر
جستگي نميشناسند
و هيچگاه
در غم و شادي،
شريك
برادرانآذربايجاني
نبودهاند،
حالا
بخواهند به
سهو و يا به
عمد
اظهاراتي
خلاف اصولميهن
پرستي [به
عمل آورده]
و با زور و
اجبار،
ديگران را
هم شريك
كردار
وگفتار خود
كنند، بايد
مردم پاك
آذربايجان
كه طبق
شواهد
تاريخي
هميشه
دراعتلاي
نام ايران
با ساير مردم
اين كشور
شركت داشته،
از شر اين
قبيلاشخاص
نااهل و
نادان و
مغرض و يا
خارجيها كه
به لباس
آذربايجانيدرآمدهاند
نجات داد. تا
تمام دنيا
بدانند
احساسات
واقعي
اهالي
آذربايجانمانند
اهالي ساير
استانهاي
ايران،
براساس
غيرت و عفت
و ميهنپرستيبوده
و آذربايجان
همواره
براي هميشه
جزء لاينفك
ايران بوده
و خواهد بود.
اين
جانب و دولت
حاضر، براي
توجه به
اظهارت
اصلاح
طلبانه
قاطبههموطنان
عزيز و اهالي
آذربايجان
از صميم قلب
مهيا هستيم
و برادرانآذربايجاني
ما بايد با
ساير
ايرانيان
در اجراي
برنامه و
نقشه و
اصلاحاتي
كهدولت در
نظر دارد و به
واسطهي
توقف بيمورد
نيروي
خارجي كه
در اين
كشورمعوق و
معطل مانده،
كمك و
مساعدت
نمايند تا به
منظور
خودمان
نايل شويمو
تاسف ميخوريم
از اينكه
عدهي
زيادي از
مردم اصلاح
طلب و صلح
جويآذربايجان
به واسطهي
اقدامات
اين عدهي
معدود و
ناامني در
آن سامان،
باخانوادههاي
خود ناچار از
مهاجرت به
تهران و
ساير نواحي
ايران شدهاند.
در
خاتمهي
عرايض خود
لازم ميدانم
اين نكته
را به
استحضار
برسانم:چنان
كه سابقاً
در مجلس
شوراي ملي
اعلام
داشتم، به
منظور توسعه
و
تشييدروابط
دوستي و يك
جهتي با
دولت و ملت
دوست و
همسايهي
خودمان،
اتحادجماهير
شوروي
سوسياليستي،
چندي پيش
به وسيلهي
سفير كبير
ايران
درمسكو
پيشنهاد
نمودم كه
به اتفاق
آقاي وزير
امورخارجه
به مسكو
بروم و چوناين
تمايل ما به
رفتن به
مسكو با
تشكيل
كنفرانس
وزيران
خارجه سه
دولتدوست
و متحد در
مسكو مصادف
گرديد،
پيشنهاد
خودمان را
تعقيب
نموديم
وضمناً به
موجب
يادداشتهاي
رسمي كه در
تاريخ 22 و 23
آذر [13 و 14دسامبر]
جاري ارسال
شده، به هر
سه دولت
دوست و متحد
بزرگ
خودماناطلاع
داديم... تا
در كنفرانس
وزيران
خارجه در
مسكو مطرح و
تصميم
مساعداتخاذ
نمايند، ]مسالهي
[تخليهي
فوري و كامل
ايران از
قواي هر سه
كشوراست.
ضمناً تذكر
داديم هر
گاه غير از
اين موضوع
مطلبي راجع
به ايران
مطرحگردد.
بايد نظر به
استقلال و
حق حاكميت
ايران و در
اجراي فصل
ششم پيمانسه
جانبه و
اعلاميهي
سران سه
دولت در
تهران، با
استشاره و
رضايت دولتايران
باشد.
كشور
در شرايط سخت
و هولناك
قرار داشت.
نيروهاي
ارتش سرخ،
تنها
درآذربايجان
كما بيش 75
هزار نفر
برآورد ميشد.61
آذربايجان
شرقي و بيشترينبخشهاي
آذربايجان
غربي در چنگ
فرقهي
دموكرات
بود. بخشهاي
باقي ماندهيآذربايجان
غربي نيز در
تصرف «كومله»
قرار داشت.
بدون ترديد
تعجيل
آمريكا برايتخليهي
نيروهاي
خود از ايران،
براي آن
بود كه در
صورت پيش
روي فرقهي
دموكراتبه
سوي تهران
ومناطق
ديگر، از
برخورد با
آنان و در
اين
فرآيند،
احتمال
برخورد با
ارتشسرخ
جلوگيري
شده باشد.
دولت
بريتانيا
نيز حتي به
عقيدهي
سفير ايالات
متحده
درتهران،
آماده بود
كه در تقسيم
دوبارهي
ايران با
شوروي شريك
شود.62
اما
در لحظهاي
كه به نظر
ميرسيد همه
چيز به
پايان
رسيده است،
ابراهيم
حكيمينخستوزير
سال خورده
و فرتوت
ايران در
صحن مجلس
شوراي ملي
ايران
اعلام كرد :
آذربايجان
همواره جزء
لاينفك
ايران بوده
و خواهد بود...
به
نام يك فرد
ايراني... يكي
از فرزندان
آذربايجان...
و به نام
دولت ايران...تصميم
جدي به
مقاومت...
گرفتهام و
نخواهم
گذارد يك
عده قليل
نادان بهعمد
يا اشتباه،
مقاصد شوم و
ناصواب خود
را بر
برادران
آذربايجاني
كه هموطن
و ايران
دوست هستند [تحميل
كرده و ] با
زور و ترور و
آدم كشي
وتجاسر... كشور
را دچار زحمت
و مرارت
نمايند.
پينوشتهاي
بخش سوم
1ـ
نام فرقهي
دموكرات
آذربايجان
به دليل
گزينش نام
مزبور از سوي
شيخ
محمدخياباني
براي
تشكيلات
خود ، در ميان
بسياري از
آذربايجانيهاي
ميهن دوست
وايران
خواه،
داراي
جذابيت
ويژهاي
بود. از اين
رو، مير جعفر
پيشه وري
با گزاردن
ايننام بر
روي
تشكيلات
خود كه
دربست در
پناه و در
اختيار ارتش
اشغالگر
سرخ
بود،گمان
ميكرد كه
خواهد
توانست
افكار عمومي
مردم ايران
و به ويژه
آذربايجانيها
رابفريبد.
اما خيلي
زود آشكار شد
كه چنين
نيست.
2ـ
مقصود از
افراد لشگري
اتباع
شوروي از
اهالي
جمهوري
آذربايجان
بود كه روسهاآنان
را با لباس
كشوري وارد
صفوف فرقهي
دموكرات
كرده بودند.
آنان،
رهبريعمليات
نظامي و
خرابكاري
را به عهده
داشتند.
3ـ
28 - 891.00/11-2845 نوامبر 1945 (7
آذر 1324) ـ
تلگرام
سفير كبير
ايالاتمتحده
در تهران به
وزارت امور
خارجه
آمريكا.
4ـ
غائله
آذربايجان
ص ـ 255
5ـ
- 891.00/11-2245 22 نوامبر 1945 (اول
آذر 1324) از سفير
ايالات
متحده
درتهران به
وزارت امور
خارجه
آمريكا (نقل
از اظهارات
سرلشگر ارفع
رييس
ستادارتش).
6ـ
همان
تلگرام (نقل
از گفتههاي
همايون
جاه، معاون
وزير امور
خارجه)
7ـ
همان
تلگرام
8ـ
همان
تلگرام
9ـ
26 - 891.00/11-2645 نوامبر 1945 (5
آذر 1324) از سفير
ايالات
متحده در
تهرانبه
وزارت امور
خارجه
آمريكا (نقل
از گفتههاي
نبيل از
اعضاي عالي
رتبه وزارت
امورخارجه)
10ـ
تلگرام - 891.00/11-2645 26
نوامبر 1945 (5آذر
1324) ازهريمن
سفير دولتايالات
متحده در
مسكو به
وزارت امور
خارجه
آمريكا
11ـ
همان
تلگرام
12ـ
رونوشت
پاسخ دولت
شوروي،
وسيلهي
هريمن سفير
كبير ايالات
متحده در
مسكوبراي
مجيد آهي
سفير كبير
ايران در
مسكو
فرستاده
شده است.
برگردان
متن
ازسفارت
ايران در
مسكو ميباشد.
(آرشيو وزارت
امور خارجه)
13ـ
اين
يادداشت در
روزنامههاي
عصر تهران
اول آذر 1324 (22
نوامبر 1945) بهچاپ
رسيد.
14ـ
- 891.00/11-2845 28 نوامبر 1945 (7آذر
1324) از سفير
ايالات
متحده
آمريكادر
تهران به
وزارت امور
خارجه
آمريكا
15ـ
همان
16ـ
- 891.00/12-545 5 دسامبر 1945 (14
آذر 1324) ـ از
سفير ايالات
متحده
درتهران به
وزارت امور
خارجه
آمريكا
17ـ-
891.00/11-2845 28
نوامبر 1945 (7 آذر
1324) از سفير
آمريكا در
تهران بهوزارت
امور خارجه
آمريكا (نقل
از اظهارات
سرتيپ
شوارتسكف،
مشاور
ژاندارمريايران)
18ـ
همان
تلگرام
19ـ
همان
تلگرام
20ـ
همان
تلگرام
21ـ
همان
تلگرام
22ـ
همان
تلگرام
23ـ
همان
تلگرام
24ـ
- 89.00/12-545 5 دسامبر 1945 (14
آذر 1324) گفتگوي
سفير ايالات
متحده
درلندن با
رييس اداره
شرق وزارت
امور خارجه
بريتانيا.
25ـ
همان
26ـ
- 891.00/12-245 2 دسامبر 1945 (11
آذر 1324) از سفير
ايالات
متحده
درتهران به
وزارت امور
خارجه (نقل
از گزارش
كاپيتان
گاگارين از
اعضاي
سفارتآمريكا
در تهران)
27ـ
همان
28ـ
- 88.24591/12-645 6 دسامبر 1945 (15
آذر 1324) از سفير
آمريكا در
تهران بهوزارت
امور خارجه
29ـ
همان
30ـ
همان
31ـ
- 891.00/12-1245 12 دسامبر 1945 (21
آذر 1324) تلگرام
سفير كبير
ايالاتمتحده
در تهران به
وزارت امور
خارجه
آمريكا (نقل
از گزارش
كايلريانگ (پدر)،
پساز
بازگشت از
آذربايجان)
32ـ
همان
33ـ
همان
34ـ
غائله
آذربايجان
ـ ص 218
35ـ
صادق
پادگان،
حسين جودت
و محمد تقي
رفيعي به
معاونت
رييس و رحيم
والاييو
محمد عظيما
به عنوان
منشي
انتخاب
شدند. هم
چنين بقيهي
اعضاي هياترييسه
به شرح زير
انتخاب
شدند: مراد
علي تيموري
بيات، اصغر
ديبائيان و
صادقديلمقاني
36ـ
اعضاي هيات
دولت فرقهي
دموكرات
عبارت
بودند از :
سلامالله
جاويد (كشور).جعفر
كاوياني (قشون
ملي)، جاويد
مهتاش (فلاحت)،
محمد بيريا (معارف)
دكتر
حسن اورنگي
(صحيه)، غلام
رضا الهامي (ماليه)،
يوسف عظيما (عدليه)،
ربيع
كبيري (پست
و تلگراف و
طرق)، رضا
رسولي(تجارت
و اقتصاد)
،
زينالعابدين
قيامي(رياست
كل ديوان
تميز)،
ابراهيمي(دادستان
آذربايجان)
وآتشخان
بيات ماكو (وزير
تبليغات).
37ـ
سيد جعفر
پيشهوري،
فرزند سيد
جواد از
سادات
خلخال بود.
وي در سال 1267خورشيدي[
1897 ميلادي] در
همان شهر به
دنيا آمد و در
شانزده
سالگي (1282)به
بادكوبه
رفت. او، پس
از كارهاي
گوناگون،
سرانجام در
مدرسهي
اتحاد
ايرانيان
بهعنوان
معلم
استخدام شد.
پيشه وري
در دوران
اقامت در
بادكوبه به
بلشويكهاپيوست
و بعدها به
دانشگاه «كوتو»
كه ويژهي
اعضاي حزب
كمونيست
روسيه
بود،راه
يافت. سيد
جعفر در سال
1297 خورشيدي،
همراه با
ارتش سرخ
به ايرانبازگشت
و به نام
سيد جعفر
بادكوبهاي
شهرت يافت.
او
در سال 1299 در
جمهوري
گيلان به
وزارت كشور
رسيد و پس از
سقوطجمهوري
مزبور
دوباره به
روسيه
بازگشت و در
خدمت
كمينترن
قرار گرفت.پيشهوري
در سال 1315 به
ايران آمد و
پس از مدتي،
به جرم
فعاليتهاي
اشتراكيدستگير
و به كاشان
تبعيد شد. پس
از اعلام
عفو عمومي
در سال 1320،
پيشهورياز
تبعيد آزاد و
به تهران
آمد. او در
پايه گزاري
حزب توده
همكاري
داشت. وي
دردورهي
چهاردهم،
به
نمايندگي
مجلس شوراي
ملي
برگزيده شد.
اما
اعتبارنامه
او درمجلس
رد شد. وي به
دنبال رد
اعتبار نامهاش
در روزهاي
آغازين
شهريور ماه1324
به
آذربايجان
رفت و فرقهي
دموكرات
آذربايجان
را تشكيل
داد. پيشهوريروز
21 آذر 1324، اعلام
خودمختاري
كرد. به
دنبال خروج
ارتش سرخ
از ايران
وپايان
غائلهي
آذربايجان،
وي نيز
همراه
بسياري از
سران فرقه
به آن سوي
مرزگريخت.
آگاهان
معتقداند كه
وي به
دستور جعفر
باقراوف
رهبر حزب
كمونيستآذربايجان
شوروي در يك
حادثهي از
پيش طراحي
شدهي
رانندگي،
به قتلرسانيده
شد.
38ـ
غائله
آذربايجان -
ص 226
39ـ
همان
40ـ
همان
41ـ
همان
42ـ
همان ص 227
43ـ
همان
44ـ
همان
45ـ
همان ص 228
46ـ
متن
اعلاميهي
پيشهوري ـ
سرتيپ
درخشاني:
چون
از طرف مجلس
ملي
آذربايجان،
دولت داخلي
آذربايجان
مامور
حفظامنيت
آذربايجان
ميباشد و
براي اين
كه هيچ
گونه
سوءتفاهمي
از نظر
حفظآرامش
پيش آمد
نكند و
برادركشي
نشود،
مذاكرات و
مشاورههايي
بافرماندهي
لشگر 3 به عمل
آمد و پس از
چند روز
تبادل
افكار
بالاخره در
تاريخ22 آذر
ماه 1324 روز
پنج شنبه
ساعت 8/30 بعد
از ظهر
تيمسار
درخشانينظر
خود را داير
بر موافقت
با زمين
گذاشتن
اسلحه و هم
كاري
پادگان
تبريز وحومه
با هيات
دولت
آذربايجان
اعلام و به
عقد قرارداد
زير اقدام
نمودند:
1
ـ
از طرف
پادگان
مقيم تبريز
آقاي سر تيپ
درخشاني و
از جانب
هيات دولتداخلي
آقاي
سيدجعفر
پيشهوري
تعيين و
شروط مشروطه
را
امضاءنمودند.
2
ـ
هر يك از
افراد
پادگان
تبريز نبايد
تا دستور
ثانوي از
محوطه
سرباز خانهخارج
شوند و دولت
داخلي
وسايل
زندگي و
معاش آنها
را فراهم
خواهدآورد.
3
ـ
كليهي
تسليحات
بايد در
انباري جمع
آوري شده و
به وسيلهي
اشخاصيكه
از طرف دولت
داخلي
آذربايجان
تعيين ميشود،
محافظت
خواهدگرديد.
4
ـ
هر يك از
آقايان
افسران كه
مايل باشند
ميتوانند
به مسقط
الراس
يانقاط
ديگري كه
در نظر دارند
مسافرت
كنند و دولت
ملي حاضر
است درحدود
امكان
وسايل
مسافرت
آنان را
فراهم
نمايد.
5
ـ
افسراني كه
مايل به
همكاري شده
و بخواهند در
ارتش
آذربايجان
خدمتنمايند،
پس از انجام
تحليف و
مراسم
سوگند، هيات
دولت آنها
را بهخدمت
پذيرفته و
وسايل
زندگي آنان
تامين
خواهد شد.
6
ـ
استواران و
گروهبانان
و ساير افراد
پادگان پس
از انجام
مراسم
تحليف
وسوگند
وفاداري
اسلحه آنها
مسترد و
مشغول
ادامه خدمت
سربازي
خودخواهند
شد.
7
ـ
اين قرار
داد در دو
نسخه تهيه
و پس از
امضاء بين
آقاي سرتيپدرخشاني
فرمانده
لشگر 3
آذربايجان
از يك طرف و
آقاي سيد
جعفرپيشهوري
رئيس هيات
دولت
آذربايجان
از طرف ديگر
، مبادله
گرديد
.
47
ـ
غائله
آذربايجانـ
ص 230
امضاءكنندگان
عبارت
بودند از:
سرتيپ
درخشاني
،سرهنگ
شاهنده،
سرهنگبدر،
سرهنگ
ورهرام،
سرهنگ
موثقي،
سرهنگ 2
كلانتري،
سرهنگ 2
بهادر،سرهنگ
2 خطيب شهيدي،
سرگرد
مظاهري،
سرگرد اميني،
سرگرد دكتر
پرهون،سرگرد
اماني.
افسران
زير، صورت
جلسه را
امضاء
نكردند:
سرهنگ
منصوري،سرگرد
مهرداد،
سرگرد
بايگان
48
ـ
در اين باره
به اسناد
ستاد ارتش و
يا كتابهاي
زير مراجعه
فرمائيد: مرگ
بود،بازگشت
هم بود از
نجف قلي
پسيان،
خاطراتي از
ماموريتهاي
ملي در
آذربايجان
ازشهريور
ماه 1320 تا دي
ماه 1325 از
سرلشگر احمد
زنگنه و
غائله
آذربايجان
ازخانبابا
بياني
49
ـ
آرايش
تدافعي تيپ
رضائيه به
شرح زير بود:
الف
ـ دو گران
پياده و 6
ارابه جنگي،
دو قضبه
خمپارهانداز
و يك توپ 75 م
م
در
باغ معروف
به باغ
ملاحت.
بـ
يك دسته
خمپارهانداز،
يك گروهان
مسلسل، يك
توپ 75 م م و
يكدسته
پياده در سر
راه مهاباد
جـ
يك گردان،
همراه با
ستاد و كليه
عناصر
فرماندهي و
دواير تيپ
در پادگانمركزي
در داخل شهر
دـ
[استقرار]
گروهان
دژبان در
عمارت سابق
ستاد كه
تخليه شده
بود.(خاطراتي
از ماموريتهاي
من در
آذربايجان
ـ سر لشگر
احمد زنگنهص68)
50
ـ
همان
51
ـ
همان
52
ـ
همان
53
ـ
همان
54
ـ
همان
55
ـ
همان
56
ـ
همان
57
ـ
همان
58
ـ
دادستان به
اصطلاح كل
آذربايجان
در
كيفرخواست
عليه سرتيپ
زنگنه متنگفتههاي
ژنرال
اسلاناوف
را به كار
گرفته بود.
59
ـ
اشارهي
حكيمي، به
افراد لشگري
و كشوري از
اتباع
شوروي
واهالي
جمهوريآذربايجان
شوروي بود
كه روسها
آنان را در
صفوف فرقهي
دموكرات جا
انداختهبودند
.
60
ـ
مهمترين
اصول قانون
اساسي مورد
اشارهي
حكيمي نخستوزير
عبارت
بودند از:
اصل
2 قانون
اساسي: مجلس
شوراي ملي
نماينده
قاطبه
اهالي
مملكت
ايراناست.
اصل 3 قانون
اساسي: مجلس
شوراي ملي
مركب است
از اعضائي
كه ازتهران
و ايالات
انتخاب ميشوند
و محل
انعقاد آن
در تهران
است. اصل 16
قانوناساسي:
كليه
قوانيني كه
براي تشييد
مباني دولت
و سلطنت و
انتظام
امور مملكتي
واساس
وزارتخانهها
لازم است،
بايد به
تصويب مجلس
شوراي ملي
برسد.
اصل
3 متمم قانون
اساسي: حدود
مملكت
ايران و
ايالات و
ولايات و
بلوكات آنتغييرپذير
نيست مگر به
موجب قانون.
اصل
26 متمم قانون
اساسي: قواي
مملكت ناشي
از ملت است.
طريقهياستعمال
آن قوا را
قانون
اساسي معين
مينمايد.
61
ـ
- 89.00/12-645 6 دسامبر 1946 (15
آذر 1325) از سفير
ايالات
متحده در
تهرانبه
وزارت
امورخارجه
آمريكا.
62
ـ
- 881.24591/12-465 6 دسامبر 1945 (15
آذر 1324) از سفير
ايالات
متحده
درتهران به
وزارت امور
خارجه.