|
|
به
آذربايجاني،
« ترك» گفتن
خطاست مهندس
نادر پيمايي از
قرنها قبل،
دو
امپراتوري
توسعه طلب و
تجاوزگر روسيه
و عثماني،
همسايگان
مزاحم ايران
بودند. كشور
استثمارگر و
استعمارگر
انگليس، با
تصاحب شبه
قارهي هند و
تسلط بر
اقيانوس هند
و درياي
مكران و خليجفارس
و سپس
كشورهاي
افغانستان و
عراق، همسايهي
تحميلي
ايران شد و طي
دو قرن اخير
باعث بوجود
آمدن مشكلات
و مسايل و
مصائب زيادي
براي ايران
گرديد. هر سه
كشور در جهت
مطالع سياسي
و اقتصادي،
چونان
لاشخوران،
به جان ايران
افتادند و هر
يك قسمتي از
خاك ايران را
تصرف كردند.
روسيه،
قفقاز،
خوارزم و
فرارود را
ضميمهي خاك
خود كرد و
عثماني،
دياريكرو
موصول و كركوك
و سليمانيه
را و انگليس،
افغانستان و
بلوچستان
شرقي و بحرين
را ضميمه
متصرفات خود
نمودند. افزودن بر
تجاوزات
اراضي، امپراتوري
روس و
انگليس، به
تدريج
امتيارات سياسي
و اقتصادي و
نظامي زيادي
را با زور و جنگ،
به دست
آوردند. به
طوري كه
حكومت و
استقلال ايران
يك اسم بيمسمايي
پيش نبود.
انگلستان در
جهت حفظ
منافع خود،
هميشه در فكر
جلوگيري از
نفوذ بيشتر
روس و عثماني
به مناطق
جنوبي و جنوب
شرقي ايران و
خليجفارس و
شبه قاره هند
بود. روسيه و
عثماني، هر دو
در صدد تصرف
آذربايجان
بوده و به
عناوين مختلف
بارها به آن
منطقه
لشگركشي
كرده و دست به
قتل و غارت
زدهاند.
دولت
عثماني، با
وجود اشتراك
مذهب، كوچكترين
رحمي به مردم
آذربايجان
نكرد و همهگونه
ظلم و ستم در
حق مردم
مسلمان و
همسايه خود
روا داشت. با
وجود چنان
سوابق تلخ
تاريخي، ملت
ايران و به
خصوص مردم
آذربايجان
حق دارند كه
تركان
عثماني
ديروز و پانتوركيستهاي
امروز را،
دشمنان قسمخورده
و آشتي
ناپذير خود
بدانند. بعد از
خاتمه جنگ
جهاني اول،
امپراتوريهاي
جبار و ستمگر
روسيه تزاري
و عثماني از
بين رفت ولي
متاسفانه به
جاي آنها،
دو دولت
كمونيست
شوروي و پانتوركيست
تركيه به
وجود آمدند
كه اين دو
دولت جديدالتاسيس
هم از لحاظ
داشتن نظر سو@ نسبت به
ايران، كمتر
از اسلاف خود
نبودند. با شروع
جنگ جهاني
دوم، ارتش
شوروي مناطق
شمالي ايران
از جمله
آذربايجان
را متصرف شد و
در سال 1324،
حكومت
صددرصد دست نشانده
خود در
آذربايجان
را به روي كار
آورد. حريف و
رقيب ضعيف
(تركيه) هم با
تبليغ عقايد
پانتوركيزم،
در پي به دست
آوردن
متحداني،
ميان ترك
زبان و از
جمله
آذربايجان
ايران بود. بعد از
فروپاشي
اتحاد
جماهير
شوروي،
تعدادي از
كشورها از
جمله جمهوري
آذربايجان
(اران سابق) از
زنجير اسارت
بلشويسم
آزاد شد و
استقلال
خودر ا به دست
آوردند. ملت
ايران
مخصوصا ما آذربايجانيها
از اين كه ميديديم
خواهران و
برادران
ديرينه ما
بعد از ساليان
دراز، از زير
يوغ استعمار
رها شدهاند،
خوشحال
بوديم و در
اين ميان،
دول غرب به عنوان
ميراث
خواران، ملتها
و كشورهاي
آزاد شده از
چنگال
كمونيست را
تحت تسلط خود
گرفتند و دست
به طرح و
اجراي نقشههايي
در منطقه
زدند . از
جمله، موضوع
تجزيهي
آذربايجان
را ( متاسفانه با
حمايت دو
همسايه
كشورمان
يعني جمهوري
آذربايجان و
تركيه) عنوان
كردند.
تقريبا از
سال 1992 به بعد
در اروپا و
آمريكا و
كانادا دستههايي
به نام
آذربايجاني
به راه
افتادند و يا
عنوان كردن
اين كه
آذربايجاني «
ترك نژاد»
است؟! و يا ملت
ايران نسبتي
ندارد و چون
قرنها تحت
تسلط و ستم
فارسها
قرار گرفته،
پس حالا ميخواهد
آزاد و مستقل
باشد، با
تشكيل
كنفرانسها
و سمينارها
تحت عناوين
بررسي مسايل
مربوط به
هويت قومي و
يا حق خلقها
در تعيين
سرنوشت خود و
اختيار
انتخاب نوع حكومت
و يا
خودمختاري و ...
را مطرح
كردند. متعاقب
آن، در مورد
آذربايجان و
نژاد و زبان
مردم آن خطه، مطالب
نادرست
زيادي منتشر
كردند. يكي از
اين دست
مقالات، به
قلم يك نفر
آذربايجاني
است تحت عنوان: « به
آذربايجاني
ترك گفتن،
خيانت به
ايران نيست» گويا اين
مقاله در
جواب نوشتهاي
است تحت
عنوان: « ترك گفتن
به
آذربايجانيها،
خيانت است به
ايران» نويسنده
با اشاره به
عنوان و جمله
فوق، ظاهرا با
تعجب و يا
تمسخر چنين
نوشته: « اين از آن
حرفهاي
نژادپرستانه
خالص است!» لازم ميدانم
مطالب زير را
با نويسنده
مقاله در
ميان بگذارم: اي هم
زبان و هم
ولايتي و هم
وطن گرامي،
با توجه به
صدها دليل و
مدرك و تجارب
تلخ گذشته،
فكر نميفرماييد
كه به
آذربايجاني
ترك گفتن،
افزون بر
تحريف تاريخ
و قلب
واقعيت، به
نحوي آب در آسياب
دشمنان
ايران و
ايراني
ريختن است.
آيا تصور ميكنيد
كه ايجاد
تفرقه ميان
مردم
آذربايجان
با ساير
اقوام
ايراني كه
داراي فرهنگ
و تاريخ
مشترك بوده و قرنهاست
با يكديگر
زندگي كردهاند،
به هر صورت و
دليلي كه
باشد،
نهايتا در جهت
خواست و نظر
بيگانگان و
به نفع آنها
نيست؟ آيا
آتشهايي كه
در گوشه و
كنار جهان
تحت عناوين
اختلاف قومي
و نژادي و
زباني و
مذهبي
برافروخته
شده و يا
برافروخته
ميشود،
نبايد براي
ما
هشداردهنده
و آموزنده و
درس عبرتي
باشد؟! نويسنده
در قسمتي از
نوشته خود
چنين بيان
فرموده: « اگر هويت
اصلي مردم و
يا ملتي را
جعل كنيم، خطر
تجزيه و
فروپاشي
بوجود خواهد
آمد.» برادر
واقعا گل
گفتي، نه
تنها من
آذربايجاني بلكه
اكثريت قريب
به اتفاق ملت
ايران با اين
نظر شما
صددرصد
موافقيم. بنا
به همين گفته
و استدلال
شما، گروهي
به آذربايجاني،
به نادرست و
به غلط و سو@نظر
« ترك» ميگويند.
چون، جعل
هويت اصلي
است، پس
خيانت به ايران
است، چطور
بيگانگان و
يا عدهاي
دانسته و
عمدا و عدهاي
ندانسته و
سهوا به
آذربايجاني
نسبت نژاد
ترك و يا اسم
ترك را ميدهند،
آن حرفها «
نژادپرستانه
خالص» نيست!
ولي وقتي يك
آذربايجاني
به دفاع از
اسم و هويت و
مليت خود
برميخيزد،
سخن او «
نژادپرستانه
خالص» ميشود !!
به او القاب
شوونيست و
فاشيست و
نژادپرست و
نوكر فارس
داده ميشود !! نويسنده،
در جاي ديگر
چنين مرقوم
فرموده: « شايد
برخي را
عقيده بر اين
باشد كه به
جاي تركان
ايران از لفظ
آذربايجانيهاي
ايران و يا
آذريهاي
ايران
استفاده
بكنيم بهتر
باشد، در اين
صورت اولا
ترك زبانان
ساير نقاط
ايران را از
ياد ميبريم،
ثانيا
كردهاي
ايراني ساكن
آذربايجان
را كه در نقاط
گوناگون
آذربايجان
زندگي ميكنند
جزو تركان
ايران حساب
كردهايم.» استدلال
عجيب و قياس و
مثال غريبي
است!! اولا در
تمام اسناد و
كتابهاي
تاريخي نام
منطقه
آذربايجان
با نامهاي
ماد كوچك،
آتورپاتكان،
آذربايگان و
بالاخره
آذربايجان
ثبت شده. ثانيا طبق
آن چه قرنها
معمول بوده
مردم ساكن يك
منطقه را يا
با اسم آن
منطقه
ناميدهاند،
مانند
خراساني،
كرماني،
يزدي و يا اسم
قوم به آن
منطقه داده
شده مثل (بلوچ)
بلوچستان، (كرد)
كردستان،
(گيلك) گيلان و
غيره ولي در
هيچ زماني و
تحت هيچ
شرايطي چنين
نامگذاري
باعث فراموش
شدن گروهها
و اقوامي كه
در نقاط ديگر
ايران زندگي
ميكردهاند
نشده است،
معلوم نيست
به چه سبب اگر
مردم آذربايجان
را با انتساب
به سرزمين
خودشان آذربايجاني
بناميم، اين
مردم به مرض
فراموشي گرفتار
ميشوند؟! ثالثا
كدام استان و
منطقه را در
ايران و يا در ساير
نقاط جهان
سراغ داريد
كه اقوام
ديگر در آن منطقه
زندگي
نكنند؟ در
آذربايجان
تنها كردها نيستند
كه زندگي ميكنند
. بلكه
گيلاني،
آسوري،
شيرازي،ارمني،
تهراني و
غيره هم در آن
جا ساكن ميباشند
و همچنين در
همه استانهاي
ايران از
جمله در
تهران عده
كثيري
آذربايجاني
ساكناند و
اين امر هم
تاكنون هيچ
مشكلي براي
هيچكس و يا
گروه و يا
قومي ايجاد
نكرده است ... از صدها
نويسنده و
اديب و شاعر
آذربايجاني
مثل نظامي
گنجوي،
اوحدي مراغهاي،
خاقاني
شرواني،
طرزي افشار
ارومي، قطران
و همام و صائب
تبريزي،
عبدالحريم
طالبوف، زينالعابدين
تقياوف،
ميرزا
عبدالرحيم
خلخالي،
ميرزا يحيا ارومي،
ميرزا
فتحعلي
آخوندزاده و ...
چند نفر را سرغ
داريد كه
آثارشان را
به زبان تركي
نوشته باشند؟
از هزاران
كتاب و نشريه
كه قبل از
حكومت
رضاشاه در
آذربايجان
منتشر شده،
چند عدد به زبان
تركي است؟ چه عاملي
باعث شده كه
آذربايجاني
هميشه خود را
ايراني و
زبان فارسي
را زبان ملي و
زبان مشترك
بين خود با
ساير اقوام
ايراني
دانسته و ميداند؟ هم ولايتي
گرامي، من هم
مثل شما
آذربايجانيم
كه با تمام
وجودم به
زبان مادريم
(تركي) و به تمام
سنن و عادات و
آداب قومي و
محليام عشق
مي ورزم، و
اگر علاقه و
وابستگي من
به زادگاهم و
زبان
مادريم،
بيشتر از شما
نباشد به
تحقيق كمتر از
شما نيست. ولي
فراموش
نكنيم قبل از
اين كه من و
شما ترك زبان
بشويم، آذري
زبان بوديم و
تقريبا تا
پنج قرن قبل،
زبان رايج
مردم
آذربايجان زبان
آذري بود كه
ريشه فارسي و
سابقه
تاريخي دارد
و هنوز هم در
بعضي نقاط
آذربايجان
نشانههاي
آن وجود دارد. ما ملتي
بوديم كه در
محدوده فلات
ايران متشكل از
اقوام مختلف
كه از
زمان تشكيل
دولتهاي
ماد و پارس تا
حمله تازيان
و اقوام ترك و
مغول، حداقل 1500
سال داراي
سابقه فرهنگ
و تمدن بوديم.
نياكان ما با
برپايي دولت
بزرگي از رود
سيحون تا مصر و
از جبال ارال
تا اقيانوس
هند و درياي
عمان وخليجفارس
با اعتقاد به
انديشه نيك،
گفتار نيك،
رفتار نيك و
صدور منشور
حقوق بشر بر
صدها ملت و قوم
و قبيله از
نژادها و
اديان مختلف
حكومت كردهاند.
آيا چنان
ملتي با آن
همه كثرت
نفوس و تاريخ
و تمدن، با
هجوم اقوام
چادرنشين
بيابانگرد
ترك و مغول،
تماما از
صحنهي
تاريخ نيست و
نابود شدند؟!
پس به
آذربايجاني
ترك گفتن
خطاست. چون
صددرصد ريشه
سياسي داشته
و دارد و به
وسيله
بيگانگان
براي ايجاد
تفرقه طرحريزي
شده،
بنابراين: به
آذربايجاني
ترك گفتن
خيانت به
ايران است. |