گفت وگو
با دكتر حميد
احمدى و كاوه
بيات درباره اسناد
تازه فرقه
دموكرات
اسناد
محرمانه
افشا مى شود
•در
اسنادى كه در
مورد همكارى
حزب توده با
حزب دموكرات
آذربايجان
وجود دارد،
توده اى ها
خيلى بازى
گرفته نشدند.
آيا خود
توده اى ها
تمايلى نسبت به
فرقه
دموكرات
آذربايجان
از خود نشان
ندادند؟ يا
قضيه به شكل
ديگرى بوده است؟
بيات:
همانطور كه
تحقيقات
پيشين و
همچنين خاطرات
منتشر شده از
حزب توده نشان
داده است،
حزب توده
تقريباً با
تشكيل فرقه
دموكرات، در
مقابل عمل انجام
شده قرار
گرفت.
يعنى
از ابتدا به
دليل منافع
تشكيلاتى،
مخالف اين
امر بود و به
نوعى، تشكيل
فرقه
دموكرات را
كه با ادغام
تشكيلات حزب
توده در
آذربايجان
توام شد، به
نوعى
برنتافت و
نارضايتى
خود را هم
ابراز كرد و
فرقه
دموكرات را رقيب
تشكيلاتى
خود
مى دانست.
اين چشم و
همچشمى
تشكيلاتى در
آغاز وجود داشت،
ولى نكته
مهمى كه بايد
درنظر گرفته
شود اين است
كه بعدها با
فرامين صريحى
كه اتحاد
شوروى
به خصوص از
طريق كامبخش
منتقل كرد،
اين
نارضايتى اوليه
كاملاً از
بين رفت و در
مراحل بعدى،
به عنوان
بازو و همراه
فرقه دموكرات
در تمام
مراحل پيش
رفت.
«يرواند
آبراهاميان»
در تحقيقاتى
در اين زمينه،
با ريشه يابى
منشاء حزبى و قومى
سران حزب
توده و سران
فرقه
دموكرات سعى
كرد به يك
تحليل جامعه شناختى از
اين اختلاف
نيز برسد كه
بحث جالبى
است و مى تواند
مورد توجه
قرار بگيرد،
ولى همانطور
كه اشاره
كردم، اين
نارضايتى،
كوتاه مدت
بود و با توجه به
همسويى
گسترده اى كه
حزب توده با
اتحاد شوروى
داشت، در
مراحل بعدى
هيچ خللى در
كار ايجاد
نكرد. فرقه
دموكرات كار
خود را
مى كرد و حزب
توده نيز در
مركز از تمام
اقدامات
فرقه
دموكرات
پشتيبانى
مى كرد.
•انتشار
اين سه سندى
كه در نشريه
«گفت وگو» چاپ شد،
چه تاثيرى در
فرآيند تاريخ نگارى
در مورد فرقه
دموكرات
آذربايجان
ايجاد خواهد
كرد؟
احمدى:
با بحث هايى
كه شد،
مى توان حدس
زد كه زواياى
تاريك مسئله
تا حد زيادى
روشن شده است.
يعنى در
تحليل
نهايى، گرچه
زمينه هاى
نارضايتى در آذربايجان
و همه ايران
بوده است،
ولى اين را نبايد
تماماً به
مسائل داخلى منسوب
كرد، زيرا
اين بخشى از
بازى
استراتژيك جهانى
بود. زيرا ما
نشانه هاى اوليه
آن را ديده بوديم.
در سال ۱۹۲۰
هم اسناد
جديد انتشار
يافته اتحاد شوروى
در زمينه
گيلان باعث
افشاگرى هاى
زيادى شد.
نوشته هاى
«مويسى پرسيتس»
كه ترجمه هم
شد آنها
مى خواستند
در زمان
ميرزا كوچك
خان چنين بهره بردارى اى
را بكنند. ولى
به دليل
اشتباهاتى
كه مرتكب
شدند و شرايط زمانى،
اين كار صورت
نگرفت.
•در واقع،
فرقه
دموكرات
آذربايجان
مى خواست ادامه
حركت گيلان
در آن منطقه
باشد؟
احمدى:
بله. به نظر
من، اينطور
بود، زيرا
شوروى ها
احساس كردند
در شرايط نوين
نظامى
جهانى، اين
فرصت ها را
دارند. چون بازيگر
اصلى رقيب،
يعنى بريتانيا
و آمريكا به
دليل مقابله
با هيتلر روابط
خوبى با
اتحاد شوروى پيدا
كرده بودند.
به
نظر من، اين
پديده را
بايد در
چارچوب جنگ سرد
و ايدئولوژى ماركسيسم-لنينيسم
دنبال كرد.
خاطرات بعضى
از ايرانيان
درگير در اين قضيه، مثل
«صفرخان
قهرمانى» را
در كنار
اسناد جديد باز
يافته قرار
دهيد، مى بينيد
كه با هم
مى خواند.
براى مثال،
فرض كنيد
فرقه يك
تشكيلاتى
درست كرد به
نام «فدائيان»
كه افرادى
غير از
كادرهاى
وفادار
شناخته شده
بودند. آنها
روستاييان،
فقرا و افراد
تحت ستم
فئودال ها و
ديگران را
مسلح كردند و در
حركت هاى خود
از آنها
استفاده
مى كردند. صفرخان
در خاطراتش
مى گويد: «ما
اصلاً
اطلاعى
نداشتيم و به
فرض به ما
مى گفتند كه
شما الان به
جنگ فلان
فئودال
مى رويد در
حالى كه
نمى دانستيم
اين جنگ در
پادگان
رضاييه است.»
يعنى آنها
خبر نداشتند.
يكى از
بندهاى همين
اسناد، بحث
واگذارى
زمين و
تشكيل چنين
نيروهايى را
نشان مى دهد.
يعنى در داخل
خيلى ها
اصلاً متوجه مسئله
نبودند. يكى
از اسناد
بسيار مهمى
كه منتشر شده
است، خاطرات
آيت الله «ميرزا
عبدالله
مجتهدى» بود
كه بسيار
تكان دهنده
است. ايشان به
صراحت مى گويد:
«اين حكومت
(حكومت فرقه)
در قلوب اهالى
جاگير نشده
است و قبول عامه
ندارد. سهل
است كه منفور
هم هست.» يعنى
مردم
آذربايجان
به رغم بحث هايى
كه بود و ستم
رضاشاهى،
اين فرقه را نمى پذيرفتند
و تفسير قومى نمى كردند.آيت الله
مجتهدى
مى گويد:
«گذشته از
منفوريت
حكومت فرقه،
عامه مردم
آن را قابل
دوام
نمى دانند و
آن را مثل يك
حادثه
ناگوار،
موقتى تلقى مى نمايند.»
اولين
خاطرات را در
روزهايى
نوشته كه
فرقه در اوج
قدرت بوده است.
•كما
اينكه بعد از
ورود ارتش
ايران به
آذربايجان،
مردم خيلى با
ارتش همكارى
و هميارى
كردند تا
فرقه متلاشى
شد.
احمدى:
بله. بسيارى
از
گزارشگران
مثلاً يك خبرنگار
آمريكايى
گفته بود: «قبل از
اينكه ارتش
وارد شود،
خود اهالى
آذربايجان،
تبريز و
شهرهاى
مختلف، ريختند
و انتقامشان
را از اين
فرقه و اذيت و
آزار آنها گرفتند
و حتى برخى وابستگان
آنها را
كشتند و
خونريزى هايى
صورت گرفت و
وقتى ارتش
آمد، مردم اوضاع
را آرام كرده
بودند.»خاطرات
سرگرد نوروزاف
نيز اين را
نشان مى دهد. خاطرات
مجتهدى نشان
مى دهد كه
مردم چطور
براى انتقام
از اين فرقه
منتظر بودند.
وى مى گويد:
«به محض اينكه
نشانه هاى خروج
سرباز هاى
شوروى
پديدار شد،
مردم به
خيابان ها
ريختند و
اصلاً خبرى از
ارتش نبود.»
اگر ستم
داخلى بود و
مردم احساس
قومى به اين
موضوع
داشتند، از
اين موضوع
دفاع
مى كردند، ولى
مردم قبل از
رسيدن ارتش از
آنها
انتقام جويى
كرده بودند
زيرا حس كرده بودند
و مى دانستند
كه فرقه يك
پديده خارجى
است. اسناد
فراوانى در
باب نارضايتى
گسترده مردم
از اين فرقه
وجود دارد. براى
مثال
اعدام هايى
كه صورت
گرفت از
جمله، يك
روحانى به
نام «موسى خان»
را كه حكم
جهاد عليه خارجى ها
داد، كشتند و
بسيارى را از
بين بردند.
روزنامه هاى
ملى را بستند و
صداها را
خاموش كردند.
آقاى مجتهدى
در جايى مى گويد
به رغم ۵-۴
سال تبليغاتى
كه كردند و
فارس ها و
زبان فارسى
را تحميلى
دانستند،
اما دكه اى در
تبريز بود كه
راديو
بى بى سى
فارسى را پخش مى كرد
و بسيارى از
مردم دور آن جمع
مى شدند.
مدتى بعد
فرقه متوجه
شد اين يك
مشكل است كه
مردم جمع مى شوند
و به اخبار
گوش مى دهند
تا بفهمند چه خبر
است.
بنابراين آن
دكه را بستند.
•آقاى
بيات! همان
طور كه
مى دانيد،
انتشار اين اسناد
مى تواند
تغييراتى را در
تاريخ نگارى
درباره فرقه
دموكرات
ايجاد كند.
شما فكر
مى كنيد اين اسناد
تا چه حد
اهميت
دارند؟
بيات:
دسترسى
پژوهشگران
به اسناد و
آرشيوهاى مسكو
و باكو يك
تحول عمده به وجود
آورده است.
غير از آن چند
پايان نامه
نيز الان در
دانشگاه هاى
آمريكا در
مورد اين
قضيه تحقيق
نشده و بعضى
از آنها نيز
در آستانه
انتشار قرار گرفته اند،
مهمترين
نمونه هايى
كه ما از اين
اسناد
داريم، در
تحقيقات
دكتر جميل
حسنلى
متبلور شده
است كه در
فاصله سال هاى
۸۹ _ ۱۹۸۷ دو
كتاب عمده را در
باكو به زبان
تركى منتشر
كرد كه تاكيد
اصلى ما نيز
روى همين
نكته است. حتى
اسنادى كه در
نشريه
گفت وگو هم
تجديد چاپ
شد، اسنادى
است كه به لطف ايشان
به مركز
مطالعات جنگ
سرد
واشينگتن
تحويل داد و
ترجمه شد كه
در اينجا از
آنها
استفاده شد.
گزارش دكتر
حسنلى از
اسناد جديد
را مى توان
تحت چند عنوان
خلاصه كرد.
اول،
يك
كالبدشناسى
دقيق از يك
مداخله،
يعنى دلايل
تصميم گيرى،
جزئيات تصميم،
نحوه اجراى
آن، بر چيده
شدن اين
تشكيلات،
تعداد عناصر
درگير، دپارتمان هاى
مربوط
مخصوصاً
كا.گ.ب اتحاد
شوروى و شخص
باقراف (دبيركل
حزب كمونيست
آذربايجان)
در اين اسناد
منعكس شده است.
موضوع ديگرى
كه گوشه هايى از
آن در اين
اسناد منعكس
شده، سركوب
عناصر مخالف
در
آذربايجان
است. يعنى اين
كار هم بدون
مقاومت نبود.
در تدارك
امر، تعداد
زيادى از
جرايد و
افراد سركوب
و مجازات
شدند و تحت تعقيب
قرار گرفتند
و حتى از
آذربايجان
رانده شدند
تا اين
برنامه
بتواند پيش
برود.
جزئياتى از
اين امر در
اين اسناد منعكس
شده است.
مرحله ديگرى
كه مطرح
مى شود، پايان
دادن به نوعى
از افسانه هاى
رايج در اين
زمينه است.
فرقه دموكرات
آذربايجان و
طرفداران آن
هميشه مطرح
كرده اند كه
پيشه ورى در
چارچوب
تماميت ارضى
ايران حركت مى كرد.
خود فرقه
دموكرات نيز
در تبليغاتش _
چه در آن زمان
و چه در مراحل بعد
_ روى اين نكته
تاكيد
مى كرد، در
حالى كه اسناد
جديد نشان
مى دهند كه در
يك مرحله از
اين تحولات
در دى ماه
۱۳۲۴ طرحى از
سوى سران
فرقه
دموكرات با
حمايت
باقراف براى
جدايى كامل
آذربايجان تسليم
مقامات مسكو
شد كه مورد موافقت
قرار نگرفت.
مسئله
مهم ديگر كه
در صحبت قبلى
هم اشاره شد، نقش
حزب توده در
حمايت از فرقه
دموكرات است
و به رغم
ناراحتى هاى
اوليه در
زمستان سال
۱۳۲۴ به سران فرقه
دموكرات و
مع الواسطه
به مقامات
اتحاد شوروى
پيشنهاد
مى دهد كه با حمايت
همديگر
كودتا كنيم و
كل كار را
تمام كنيم.
يعنى بعضى از
سران حزب توده
مخصوصاً
«عبدالصمد
كامبخش» تا
اين حد در ماجراجويى ها
پيش
مى رفتند. بحث
ديگرى كه در
اين اسناد
وجود دارد،
اختلاف داخلى
خود مقامات
اتحاد شوروى
است. يعنى
مقامات
ديپلماتيك
مخصوصاً سفارت
اتحاد شوروى
در تهران اصولاً
نسبت به اين
ماجرا حساس
بودند و با
بدبينى به آن
نگاه
مى كردند و دائماً
تنش بين كا.گ.ب
آذربايجان
شوروى كه مجرى
اين اوامر در
آذربايجان بود
و همچنين
مقام هاى
سفارت كه در
تهران مستقر
بودند، ديده
مى شود كه از نقطه نظر
تاريخى جالب
است. نكته
ديگرى كه در اين
زمينه
مى توان به
آن اشاره
كرد پيگيرى
اختلافات
قديمى حزب
كمونيست است.
براى مثال،
«سلام الله جاويد»
كه يكى از
كارگردانان
اين ماجرا
بود، با
باقراف
اختلاف و
نسبت به او
سوءظن داشت
كه اين سوءظن
به دوره
اوليه
فعاليت هاى
كمونيستى در
ايران برمى گردد.
شما مى بينيد
كه اين سوءظن
ادامه پيدا
مى كند و بر
مناسبات داخلى
فرقه
دموكرات
سايه
مى اندازد.
بحث ديگرى كه
در حاشيه اين
اسناد مطرح مى شود،
كه در اسناد
داخلى نيز
گزارش هاى زيادى
از آن داريم،
اختلافات
بين فرقه
دموكرات
آذربايجان و
مقامات
حكومت خودمختار
مهاباد است.
آنها بر سر حوزه هاى
تقسيم قدرت و
جاهايى كه
مرز كرد و ترك
قابل تفكيك
نيست،
اختلاف دارند
كه در بعضى از
جاها نيز به
رويارويى و مبارزه
مسلحانه با
يكديگر منجر
مى شود.
•اين
اسناد در مورد
كردستان چه
مى گويند؟
بيات:
در كردستان،
زمينه محلى
چيرگى
دستگاه هاى
امنيتى و
اطلاعاتى
اتحاد شوروى
به اندازه اى
كه در
آذربايجان
فراهم بود،
وجود نداشت.
چون از
ابتدا، حزب
كمونيست
جمهورى
آذربايجان
نظرى خاص به اين
حوزه
(آذربايجان)
داشت، اما در
حوزه
كردستان حضور
مستقيم
ماموران
شوروى و در
نتيجه، چيرگى
نسبت به جرياناتى
كه در آنجا
تحت رهبرى
«قاضى محمد» صورت
مى گرفت،
خيلى سطحى
بود. بنابراين
ماهيت ماجرا
و نحوه
پيشرفت
برنامه ها در
كردستان
متفاوت از
جريان آذربايجان
بود.
احمدى:
يكى از
بندهاى
اسناد جديد،
به اين قضيه اشاره
مى كند و
مى گويد: «در
ميان كردهاى
ساكن شمال
ايران، براى
جذب آنها در
يك جنبش
جدايى طلب كه يك
ناحيه
خودمختار
كرد را تشكيل
دهد، اقدامات
مناسب را
صورت
دهيد.»تحولاتى كه
در آنجا رخ
داده است نيز
با سند
مى خواند. «ديويد
نيسمان» در
كتاب خود مى نويسد:
باقراف، روساى
قبايل و
شخصيت هاى
كرد ايران را
به باكو دعوت مى كند
كه دومين
دعوت به باكو
است. در اين
دعوت دوم كه
قاضى محمد
نيز حضور دارد،
در بحث هايى
كه مى شود،
باقراف مى گويد:
ما مى خواهيم
كارهايى در آذربايجان
بكنيم و
دستور مى دهد
حزب كومله را
كه قبلاً
تشكيل شده
بود، منحل و
به حزب
دموكرات
تبديل شود.
اين افراد وقتى
برمى گردند،
چند روز بعد حزب
كومله رسماً
منحل مى شود
و به حزب
دموكرات
كردستان
تبديل مى شود
تا شباهت
اسمى با فرقه
دموكرات
آذربايجان
وجود داشته
باشد. در
واقع، قضيه كردستان،
فرعى بود و
آنها به
نوعى،
كردستان را قربانى
اين قضيه
كردند.در بعضى
از خاطرات
آمده است كه
پيشه ورى از
كردها و قاضى
محمد دعوت
كرد كه به تبريز
بيايند.
خاطرات
مى گويد كه
معلوم بود اين
حرف ها ديكته
مى شود. يعنى شورو ى ها
به آن افراد
مى گويند و
آن افراد براى
كردها بازگو
مى كنند. وقتى
«قوام» فرقه را
به تهران
دعوت كرد، از
كردها دعوت
به عمل
نياورد. اين موضوع
نشان مى دهد
كه كردها
قربانى شدند
و خودشان هم
احساس
مى كردند كه بازيچه
قرار
گرفته اند.
•اسناد
در مورد
كومله چه
مى گويند؟
بيات:
اصولاً در
تلقى سنتى
مقامات
شوروى از تحولات
كردستان،
هميشه يك نكته منفى
ديده مى شود.
يعنى از دهه
۱۹۲۰ به بعد،
مخصوصاً
زمانى كه
كردها _ چه در
تركيه و چه در
عراق _ جهتى
مخالف تركيه
گرفتند كه
متحد شوروى
آن دوره محسوب
مى شد. در
واقع
حركت هاى
كردى هميشه
به نوعى به
حركت هاى
انگليسى تعبير
مى شد و
اصولاً تا
مراحل بعدى
جنگ سرد كه
مخصوصاً با
پناهندگى «ملامصطفى
بارزانى» به
اتحاد
شوروى،
زمينه نزديكى
بيشترى پيش
آمد مسئله
«خلق
كرد» در
پرانتز بود،
اما پس از آن،
جايگاهى در
سياست جنگ
سرد پيدا كرد،
زيرا تا قبل
از آن، اتحاد
شوروى نسبت
به كردها و
سياست هاى
كردى نظر مساعدى
نداشت.
•اكنون
افراد و
جريان هايى
وجود دارند
كه سعى
مى كنند با توجه
به اين پيشينه
حركت هايى را
صورت دهند. به
نظر شما، اين
جريان ها چه
اهدافى را دنبال
مى كنند؟
بيات:
مقدار زيادى
از اين
تحركات و
تبليغات، از
سرناآگاهى
است. مخصوصاً
در جريان
انقلاب كه با
زير سئوال
بردن تاريخ
گذشته ايران
خيلى از نكات
مورد جرح و
تحريف قرار
گرفته است و
اصولاً ما
روايت
ديگران را به
صورت غيرانتقادى
پذيرفته ايم.
ولى
متاسفانه
كار چندانى
براى نشان
دادن
نادرستى اين
روايت صورت
نگرفته و به
همين دليل به
نوعى باور
پيش پا
افتاده يا عمومى
تبديل شده
است. من تصور
مى كنم اگر
كار تاريخى
جديد صورت
بگيرد و آگاهى هاى
تاريخى نشر
پيدا كند (كما
اينكه اين
اتفاق در حال
افتادن است و
نسل جديد
پژوهشگران
ايرانى به
طور جدى تر به
اين مسائل
نگاه مى كنند
و صرفاً
باورهاى
پيشين را
تكرار
نمى كنند)
زمينه آن
زايل مى شود،
ولى در كنار آن،
گروه هايى
هستند كه به
صورت
سيستماتيك و
بدون توجه به
داده هاى تاريخى،
حرف خودشان
را تكرار
مى كنند.
حرفى كه از
همان سال هاى
۲۴ _ ۱۳۲۳ در
مقدمات
تشكيل فرقه
دموكرات شكل
گرفت، فرموله
شده است و
هنوز هم
ادامه دارد و
جريان هاى
بين المللى
هم مانند سال هاى
جنگ جهانى
دوم، پشت اين ماجرا
هستند.
نيروهايى كه
در جهت تشديد
نارضايتى ها
در ايران و
فرآهم آوردن
زمينه
مداخله
خارجى تلاش
مى كنند، هنوز
هم فعال
هستند،
البته آن زمان،
روسيه مشترى
آن بود، ولى
الان
متاسفانه
مشترى هاى
جديدى (مثل
بعضى از
دولت هاى
غربى و يا
اسرائيل و متحدان
منطقه اى
آنها) روى آن
كار مى كنند
و به نظر من،
حساب اين
گروه از حساب
كسانى كه از
روى ناآگاهى
اين مسائل را
تكرار
مى كنند، جدا
است.
احمدى:
حركت هاى
كنونى زمينه
نارضايتى هاى
عمومى مانند
مشكلات
اقتصادى، فرهنگى،
جوانان و... را
در
برمى گيرد.
منهاى نگرش
خاص بعد از
انقلاب كه به مسئله
مليت كم بها
داده شد و اين
بستر را فراهم
كرد كه
گفتمان
سابقى كه با آن
كم و كيف شكل
گرفته بود،
(مبتنى بر ستم
قومى يا
محكوم كردن
هويت ايرانى يا
هويت ملى به
عنوان
پديده هاى
خارجى) در اين فضا
كمك كرد كه آن
گفتمان انحرافى
شروع به بازسازى
خود كند.
•سرنوشت
پيشه ورى چه
شد؟
احمدى:
به رغم
شايعاتى كه
مى گويد
پيشه ورى در
اتحاد شوروى
به قتل رسيد، دكتر
«حسن نظرى»
(غازيانى) از
افسران
خراسان كه درگير
اين ماجرا
بوده، در كتابش
ثابت كرده كه
پيشه ورى به
قتل نرسيده است.
پيشه ورى پس
از فرار از ايران
وقتى به
همراه
«قلى اف» يكى
از مقامات
شوروى، «غلام
يحيى
دانشيان» و راننده اى
به نام
«ملكيان» پس از
۲۴ ساعت
بى خوابى،
ساعت ۶ صبح،
در هوايى مه آلود
از كى روف
آبادى به سوى
«يولاخ» حركت مى كنند،
خودرو آنها
با ديوار يك
پل برخورد
كرد و پيشه ورى
از ناحيه سر
مجروح شد و در
بيمارستان درگذشت.
لذا اين
حادثه
كاملاً
اتفاقى بوده
است.
|