نویسنده:
البرز
فراخوان
برای
پیدا کردن
ردپای آذری
باستان در
ترکی آذری
تاکنون
شواهدی بسیار درمورد
زبان آذری
باستان ارائه
شده که
با وجود مستدل
بودن ،بیشتر
متکی به
براهین تاریخی
بوده اما بندرت
از دلایل
زبانشناسی
برای اثبات
وجود آن استفاده
شده است .
زبانشناسان
عقیده دارند
که با از بین
رفتن یک زبان
، اثرات آن در زبان
جدید و
جایگزین باقی
میماند ونحوه
وام گیری زبان
جدید از قدیم
گویای ماهیت و
تاریخ هردو
زبان میباشد .
تعداد واژه
هایی که در
ترکی آذری ،
ریشه غیر ترکی
دارند ، بسیار
زیاد است ؛
فقط انتساب
آنها به آذری
باستان کار
مشکلی است
زیرا خود آذری
باستان بنظر
نمیرسد که با
پارسی (و/ یا
کردی) معمول
در بقیه نقاط
ایران
تفاوتهای عمده
ای داشته و
لذا همیشه
نمیتوان
دقیقا معلوم
کرد که ورودی
این واژگان به
ترکی آذری از
آذری پهلوی
بوده یا از
زبان
همسایگان . به
هرحال
مثالهایی
وجود دارد که کلماتی
با ریشه زبانی
هندواروپایی
(آریایی) در
ترکی آذری
هستند که حتی
در فارسی یا کردی
هم استفاده
نمیشوند و
ورود آن از
آذری باستان
تنها توضیح
منطقی برای
وجود آن است .
بعضی از
تلفظها در
ترکی آذری
مشابه
تلفظهایی است
که در پارسی
باستان وجود
داشته مثلا
کلمه "دوست"
احتمالا از
زبان فارسی
وارد ترکی
آذری نشده است
فارسی :Doost ولی
در بعضی لهجه
های ایرانی
مثل دری افغانی Doust (تقریبا
با ضمه واو ) . در
ترکی آذری هم
گاهی یولداش
بکار میرود و
گاهی "دووست" .
"قازان" در
ترکی آذری "
دیگ" است ؛ اما
در بعضی از
ضرب المثلها
مثل "بیله دیگ
، بیله چغندر"
از خود "دیگ"
استفاده شده
است . همین درمورد
واژه "کوپک"
به معنی سگ هم
صادق است : لغت
" ایت " ریشه
ترکی دارد ولی
احتمالا
"کوپک " یک
واژه قدیمی
مادی باشد !
"سپاکو" یک
نام قدیمی
مادی است که
در تاریخ
هرودوت هم
آورده شده است
، تغییر آن
بصورت سپک وسگ
در مقابل چوپک
و کوپک امکانپذیر
است (هنوز هم
تلفظ کپک در
بعضی نقاط
نزدیک به
"چوپن" است ) . "
بابا " با ریشه
هندواروپایی
در کنار آتا و
دده کاربرد دارد.
"ننه"
همینطور ،
درکنار آنا (ترکی)
بکار میرود .
"عمه" از عربی
مشتق شده ولی در
فارسی کاربرد
دارد .
ببینید که
چگونه در مثال
زیبای زیر ( که
سروده زنده
یاد شهریار
است
[حیدربابا] )واژه
هایی با ریشه
باستانی بکار
رفته است :
"ننه" واژه
ای قدیمی
درزبانهای
ایرانی است . "ناغیل"
نقل است (عربی) . کلمه "باجا" (روزنه = باجه )
از " پا چنگ
و باجنگ "
مشتق شده است . شنگل
همان
شنگول است. من (فارسی)
به جای بن(ترکی)
گاهی بکار
میرود. گل هم
همان گل فارسی
است .
از
وبلاگ
نویسندگان
محترم آقای مهدی
جم پور و آقای
قدسی (كلور) استفاده میکنم و
نظر آنها را
هم می آورم :
[ از مثل
و مناظره
بگذریم و به ابزارآلات
در بایستهای
کشاورزان
آذربایجانی
امروز هم به
دقت نظر
افکنیم، میبینیم
که آنان هنوز
هم « تات =
فارسی زبان»
هستند. مثلاً :
لغات
کشاورزی در
دهات آذربایجان :
کدخدا،
ورزیار،
رَشبَر
(رنجبر)، باغبان،
میرآو،
چوپان،
چودار،
پادار، رَمی،
شُخُم،
تُخُم، گاواهن،
جوت (جفت)
خرمن،
خرمنگاه، ذج،
شنه (شانه)، جرجر،
جوال، باغ،
باغچه، میشه
(بیشه)،
بستان، بیل،
بیلچه، کردی،
بازو، وَر،
بند، ناو،
کهریز، فَنُو،
دَن آو، خاک
آو، شورآو،
شوراکت، کَوشَن،
وَرَزَن،
جیم، چمن،
سنبل، کولش، کوزر
(کوزل)... جلال آل
احمد هم مینویسد :
گرچه در
دهات دیگر
بلوک زهرا (که
اغلب در آنها
بودهام و
مطالعات کلی
کردهام) مردم
به ترکی حرف
میزنند ولی مثلاً
در « خوتان» و
«ماشگین» و
« چیسگین»
ادوات زراعت و
کشاورزی و
اصطلاحات خاص
آن هنوز به
زبان تاتی
است. (ص 19)
هرگاه
روستایی آذربایجانی
بخواهد مسکنی
معمولی و
پناهگاهی
ایجاد نماید،
لااقل اشخاص:
بنا، بنا شاگرد،
فعله، نواکش،
کژکار، نجار
را با مصالح و
ابزار : گژ (گچ)
آهاک، کژخاک،
کربیچ (خشت و
آجر) تخته،
دیرک (تیرک)
شاتر (شاه تیر)
پردی (توفال)
حصیر، - تیشه،
مالا، شمشه،
شاقول، تراز،
زنبه. فرقون.
بیل، کلنگ، الک
غربیل،
نردوان، تخته
مالا، ناوا، خَرَک
و غیره را
فراهم میکند
و با این
تمهیدات و
تجهیزات، به
ساختمان بِنُوره،
دُورا (دیوار)
مُهرَه
دُوار، دام
(بام) طاق، طاقچه،
اطاق، کف،
ایوان،
آستانا، بالاخانا،
صندوقخانا،
قهوهخانا،
آشپزخانا،
زیرزمی، پلهکان،
پکا، آخر،
طوله، حوض، انبار،
هِرَه، چاله
سر، شیره سر،
دالاوسر و غیره
میپردازد و
سایر امور
بنایی را انجام
میدهد. سایر
صنوف و
نمودهای شهری
بدین رسم و
روش از زبان
فارسی بهرهها
گرفته و نام و
نشان یافتهاند.]
از
خوانندگان
محترمی که با
زبان « ترکی
آذری» آشنایی
دارند دعوت
میشود که واژه
هایی را از
این زبان (ترکی
آذری) برای ما
ارسال کنند که
امکان دارد
ریشه آذری
باستان (آذری
پهلوی) داشته
باشند . از نظر
منتقدان مخالف
هم استقبال
میشود که در
صورت مخالفت
دلایل خود را
اظهار
بفرمایند .