|
|
گويش
كرينگان
(تاتي) دكتر يحيي
ذكا سخني
چند دربارهي
اين نامه به سال
هزار و سيصد و
بيست و هشت
خورشيدي، پس
از پايان
رسانيدن
دورهي
دانشكدهي
افسري وظيفه
هنگامي كه در
لشگر سهي
آذربايگان (
تبريز) مشغول
خدمت بودم،
در آذرماه آن سال
براي گرداني
كه نويسنده
نيز جزو
افسران آن
بود،
ماموريت
مرزي پيش آمد
و همان سال به
سوي محل
ماموريت كه
كرانههاي
جنوبي
رودخانهي
ارس (از سيه
رود تا پل خدا
آفرين) بود
رهسپار گشتيم. اين بخش
از
آذربايگان
كه به نامهاي
« ارسباران» و «
قره داغ» و «
قراجه داغ» خوانده
ميشود و
شامل ديزمار
غربي و شرقي،
حسنو (حسنآباد)،
ازومديل،
مينجوان و ... ميباشد
از جاهاي
دلكش و شگفتانگيز
اين استان
است. منظرههاي
دلگشاي
طبيعي همچون
كوههاي
بلند و سر به
آسمان كشيده
كه هر يك در
برابر آفتاب
رنگي به خود
ميگيرد و
نگارخانهي
چين را به ياد
ميآورد.
بيشههاي
سرو و درختان
جنگلي سرسبز
و خرم كه كوهها
را جامهي
زمردين
پوشانيدهاند،
رود بزرگ و پر
خاشجوي ارس
كه هر دم با
فريادهاي
سهمگين چون
اژدها به خود
پيچيده، در
هر آن و هر جا
شكلي دگرگون
به خود ميگيرد،
گذرگاهها و
گريوهها و
دژهاي ويران
كه هر كدام
يادآور يكي
از داستانهاي
تاريخي
آذربايگان
است... چهار و پنج
ماهي كه
نويسندهي
آنجا بودم،
كوشش داشتم
تا جايي كه
بتوانم از
اين فرصت سود
جسته،
مطالعهاي
در احوال و
اوضاع آن
سامان بكنم و
آگاهيهايي
از چگونگي
زندگاني و
گذران مردم
پيرامون خود
به دست آورم. خوشبختانه
در ميان
پژوهش و پرسش
به موضوعي برخوردم
كه چون از
ديرباز بدان
دلبستگي
داشتم، مرا
بسيار
خوشوقت و
خشنود ساخت و
آن اين بود كه
شنيدم در آن
بخش از مرز
ايران و
قفقاز، ديههايي
هست كه مردم
آن ها به
زباني سخن ميگويند
كه به زبان
فارسي بسيار
نزديك است و «
تاتي» خوانده
ميشود. آگاهي
يافتن از اين
موضوع از آن
رو كه زبان همهي
مردم آن
سامان تركي
آذربايگاني
است توجه مرا
به سوي خود
كشيد و بر آن
داشت كه
پژوهش بيشتري
به كار بندم.
تا اين كه از
رفت و آمد چند
تن از مردم
يكي از اين
ديهها
(كرينگان) به
محل كارم (كلاله)
سود جسته، با
فراخواندن
آنان به
پاسگاه و
مهربانيها
و پرسشهاي
بسيار
توانستم
آگاهيهاي
بيشتري به
دست آورده،
نيز اندي از
واژهها و
دستور گويش
آنان را گرد
آورم. اين
يادداشتها
و واژهها
نزد نويسنده
بود تا پس از
پايان خدمت و
بازگشت به
تهران و گذشت
چند سال، چون
با برخي از
استادان و
دوستان
ارجمندم سخن
از آنها به
ميان آمد و بر
چگونگيش
آگاهي
يافتند، مرا
بر آن داشتند
كه آنها را
به رويهي
رسالهاي
درآورم و به
چاپ رسانم. اينك آن
يادداشتها
و واژهها ـ
با همهي
كمبود مواد و
نقص تحقيق و
تتبع كه خود
بر آن خستوام ]
اقرار دارم[
ـ به مصداق «
مالايدرك
كله لايترك
كله» با افزودن
پارهاي
توضيحات كه
بيگمان بيسود
هم نخواهد
بود، به
خواهش
دوستان به
چاپ ميرسد و
گمان ميرود
همين مختصر
براي
شناسانيدن
اين گويش به خواستاران
و دوستاران
اين گونه
زمينهها
بسنده بوده
نيز چند سود
زيرين را در
بر دارد: 1ـ مطالب
اين رساله
نشان ميدهد
كه نيمزبان
آذري كه تا
چند صد سال
پيش در
آذربايگان و
تبريز بدان
سخن ميگفتهاند
و شاخهاي از
زبانهاي
ايراني
بوده، پاك از
ميان نرفته،
و هنوز اثر و
بازماندههاي
آن از
آذربايگان
ور نيفتاده 2ـ
ريشه و
چگونگي
بسياري از
واژههاي
آذري را كه
اكنون در
تركي
آذربايگان
بسيار يافت و
گاهي هم تركي
پنداشته ميشود،
باز مينمايد. با
شناختن اين
گويش پارهاي
از دشواريهاي
فرهنگها ـ
كه گاهي در آنها
از زبان
باستان
آذربايگان واژههايي
آورده شده و
امروز
ناشناس مينمايند
ـ گشوده ميشود. 4ـ
كمكي ـ هر چند
هم كه بسيار
ناچيز باشد ـ
به زبان
شناسي و
فرهنگ ايران
زمين مينمايد
و به روشني
برخي از گوشههاي
نيمه تاريك
آن ميافزايد. در
پايان سخن
اميدمندم،
برخي از همشهريهاي
دانش دوستم
كه در اين
زمينهها ميپژوهند،
به ويژه
دانشجويان
ارجنمد
دانشكدهي
نوبيناد
ادبيات
تبريز،
دنبالهي
اين كار
ناچيز را
گرفته، كوششهاي
دانشي و ادبي
خود را در
اين پر
ارج به كار
اندازند،
باشد كه گوشههاي
تاريك تاريخ
و زبان
آذربايجان
عزيز بيش از
پيش روشن
گردد و دهان پارهاي
ياوه سرايان
بدمنش بدوزد
كه اين خود
سودي پس بزرگ
خواهد بود.* كرينگان
كجاست؟
كرينگان كه
اين كتابچه
دربارهي
گويش مردم آنجا
پرداخته شده
از ديههاي
كوچك دزمار
شرقي، از
دهستانهاي
چهارگانه
بخش ورزقان
از شهرستان
اهر (ارسباران)
در شمال شهر
تبريز است. دهستان
دزمار2
(ديزمار) كه
امروزه ه
دزمار شرقي و
غربي تقسيم ميشود،
پيش از اين
بخش بزرگي از
ارسباران را
فرا ميگرفته،
داراي ديههاي
آباد و
فراواني
بوده است.
حمدالله
مستوفي قزويني
در كتاب « نزهت
القلوب»
(تاليف 740 هجري
قمري) در گفتوگو
از اين سامان
مينويسد: 3 « دزمار
ولايتي است
در شمال
تبريز
كمابيش پنجاه
پاره ديه بود
و دو زال و كور
دشت و قولان و
هراز4 و
جورواثق(؟)5
از معظمات
آن، هوايش
معتدل است به
گرمي مايل و
آبش از جبال
برميخيزد و
فاضلابش در
ارس ميريزد.
حاصلش غله و
پنبه و ميوه
به همهي
انواع ميباشد
و بيشتر6 از
همه جا رسد و
نوباوه
تبريز از آن
جا باشد. حقوق
ديوانيش چهل
هزار و هشتصد
دينار است.» دزمار
شرقي كه در
شمال ورزقان
است اكنون از
شمال به رود
ارس، از جنوب
به دهستان
اوزمديل، از
مشرق به
دهستان
مينجوان و
حسنو (حسنآباد؟)،
از مغرب به
دهستان
دزمار غربي
محدود است. هواي آن
در كرانههاي
رودخانه ارس
گرم و در بخش
جنوبي معتدل
و آب ديههاي
آن همگي از
چشمهها و
رود ارس و رود
مردانقم است. اين
دهستان از
پنجاه و شش
آبادي بزرگ و
كوچك پديد
آمده كه بيش
از (18500) تن جمعيت
دارد و مركز
آن آبادي
اشتبين است،
آباديهاي
ديگر آن در درجه
يكم عبارت
است از:
مردانقم ـ
شرف آباد ـ جوشين
ـ عليار ـ
اويلق ـ
مزرعه شادي. و
در درجه دوم:
چاي كندي ـ
ملك ـ
ونيستان ـ
كرينگان ـ
كلاله ـ هراس
ـ كرانلو ـ
كاواني ـ
داران ـ
قولان... كرينگان
كه در 12
كيلومتري
جنوب شرقي
اشتبين قرار
دارد ديهي
است
كوهستاني كه تا
ورزقان بيست
و هشت
كيلومتر راه
مال رو فاصله
دارد. كشتزارها
و باغهاي آن
از دو چشمه
سيراب ميشود،
محصول آن غله
و هيزم و زغال
و چوب درختان جنگلي
و اندكي نيز
سردرختي است. مردم آن 99
خانوار و
نزديك به 600 تن
ميباشند كه
هنگي به تاتي
گفتوگو ميكنند
و تركي نيز ميدانند.
كار عمدهي
آنان،
كشاورزي،
گلهداري،
تهيه زغال از
درختان
جنگلي است. چنان كه
گذشت، مردم
دو ديهي
كرينگان و
چايكندي به
گويشي سخن ميگويند
كه در ميان
خودشان و
ديگران ليكن در
بخش
ارسباران
ديههاي
تاتي گوي بيش
از اينها
است و تا آن جا
كه نويسنده
پرسيده و
يادداشت
كرده است از
دهستان حسنو
(حسنآباد؟)
مردم ديههاي
خوينراو (Xoynarav) (خوي نرآباد؟)
و ارزين (Arazin) و كلاسور نيز بايد
دانست كه
مردم تاتي
زبان در
هفتاد و هشتاد
سال پيش،
بيشتر از
امروز بوده،
ديههاي
ديگري نيز بع
تاتي سخن ميگفتهاند
كه كنون زبان
همهي آنان
تركي
گرديده،
برخي از
پيرمردان
كهنسال آن
سامان به ياد
دارند كه كدام
ديهها به
تاتي سخن ميگفتهاند
كه سپس زبان
پدرانشان را
فراموش كردهاند. دور نيست
كه پس از چند
سالي، اين
چند پاره ديه نيز
زبان خود را
از دست داده،
همچون
ديگران به
تركي سخن
گويند. چنان
كه مردم دهكدهي
« اقليد» (كليد)
كه در آن سوي
رود ارس
افتاده، پيش
از اين
زبانشان
تاتي بوده و
در همين سالهاي
نزديك زبان
خود را از دست
دادهاند.
بيم نابودي
اين گويشها
در اين
روزگار كه
رفت و آمد با
شهرها بيشتر شده
بسيار است و
اگر در
نگهداري و
گردآوري آنها
كوشش و شتابي
نشود به زودي
از ميان
خواهد رفت.
چنان كه
نويسنده
خواست با
آخوند ده
كرينگان كه
مردم با
سوادي بود
ديداري كند
تا بلكه برخي
از دشواريهاي
خود را
دربارهي
اين گويش با
او در ميان
گذارد، با
افسوس شنيد
كه او تاتي
نميداند، و
به جهت چند
سال زندگي در
مدرسههاي
آخوندي
تبريز، زبان
خود را
فراموش كرده
است. 1ـ
براي باز
شناختن
تاريخچه و
چگونگي
نيمزبان
آذري نگاه
كنيد به « آذري
با زبان
باستان
آذربايگان»
نوشتهي
شادروان
احمد كسروي و
«رساله روحي
انارجاني»
(ايران گوده
شماره 10) و مجلهي
يادگار
شمارهي سوم
سال دوم. *
اين گفتار در
تاريخ 14 مهر 1332
نوشته شده
است. 2ـ دزمار
يا چنانكه در
خود
آذربايگان
گفته ميشود
ديزمار dizmar از نامهاي
بسيار كهن
ايراني و
معني آن
دزماد (قلعهي
مادان) است و
آن نخست نام
دژي استوار
بوده (معجمالبلدان)
كه سپس همهي
اين بخش بدان
نام خوانده
شده است. 3ـ نزهت
القلوب چاپ
ليدن ـ ص 159. 4ـ امروز
هراس ناميده
ميشود. 5ـ درست
اين نام بايد
خوروانق
باشد كه
امروزه « خروانا»
خوانده ميشود
و در اصل «
خوروانك»
بوده. 6ـ اين
واژه به
قرينهي
جملهي پس از
آن بايد «
پيشتر» باشد و
اكنون نيز
ميوه و سردرختي
آنجا بيشتر
از همه جا ميرسد
و نوبار
تبريز از آن
جاست. |