ايران در هزاره
اول ق.م.
بررسي جامع تاريخ و فرهنگ و
جغرافياي ايران را در دوران ماد مي توان به اعتباري مشكل ترين و پيچيده ترين
بخش از دورانهاي تاريخي اين سرزمين به شمار آورد. وجود نظريه پردازيهاي
پژوهشگران مختلف كه هر يك در زمينه أي خاص ، چون زبان شناسي ، نژادشناسي ،
دين شناسي و… صاحب نظر بوده و از ديدگاه خود با موضوع برخورد كرده اند از يك
سو ، و نيز نظرات پژوهشگراني كه كار خود را متوجه بخشهاي خاصي از مجموعه
جامعه ايران هزاره اول ق.م. ، مانند ايلاميان ، ماناييها ، اورارتوها و يا
تمدنها و دولتهاي همجوار چون آشور و بابل ساخته اند ، از سوي ديگر عامل موثر
در ايجاد پيچيدگي و دشواري مسير پژوهش گرديده است . اين پيچيدگي بدان جهت است
كه عمده اين پژوهشگران كوشيده اند تا هر چه بيشتر بر موضوع مورد نظر خود
تاكيد كنند و با مرزبنديهاي بسيار مستحكم ، به هر بخش به عنوان واحدي مستقل
در تمامي ابعاد بنگرند . عجيب آنكه با ورود به دوران هخامنشي ، اين نحوه
برخورد به ميزان غير قابل تصوري دگرگون گرديده و با نگاهي جامع و فراگير به
آن برخورد شده است . اما ، با توجه به اينكه دانش
باستان شناسي در اين مورد بيشتر و بهتر از علومديگر مي تواند اظهار نظر كند
، در كل بررسيهاي اين دوران باستان شناسي نقش عمده و اساسي بر عهده ندارد.
|
منابع نوشته كهن
مربوط به دوران ماد ، به زبانهاي گوناگون مانند بابلي ، آشوري ، ايلامي ،
اورارتويي ، پارسي باستان ، اوستايي ، ارمني قديم ، عبري قديم ، يوناني ،
لاتيني ، آرامي و … مي باشند كه به دليل تنوع آنها ، و مشكلات فراوان در
خواندن كامل برخي از اين زبانها و انجام نگرفتن يك بررسي تطبيقي بر روي آنها
نمي توان بهره لازم را از اين منابع گرفت . از سوي ديگر ، در نوشته هاي آشوري
با توجه به همجواري آن سرزمين با ايران در دوران ماد و تعداد فراوان كتيبه
هاي به جاي مانده در آن زبان كه به اعتباري بايد بيشترين اطلاعات را درباره
اين دوران در برداشته باشند ، از سال سي ام قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد هيچ
چيز درباره ماده ها وجود ندارد . در ميان نوشته هاي مختلف ،
بيش ازهمه رساله مختصر هرودوت است كه با وجود همه ايرادهاي وارد بر آن ،
آگاهيهاي قابل ملاحظه أي درباره مادها به دست مي دهد ، به ويژه درباره دوران
مهم شكل گيري و گسترش آن دولت يعني زماني كه منابع آشوري آن را مسكوت گذارده
اند . در قرنهاي آغازين هزاره اول
پيش از ميلاد تا زمان استقرار دولت قدرتمند ماد در دهه آخر قرن هفتم ق.م. در
بخش وسيعي از شمال ، غرب ، جنوب غربي و قسمتي از جنوب فلات ايران ، با نام
قومها و دولتهايي چون مانايي ها ، سكاها ، كاسپي ها ، اورارتوها ، كاسي ،
ايلاميها ، سومريها ، پارسها و … برميخوريم كه در جريان درگيريهاي منطقه غرب
فلات ايران بين خود و يا با آشوريها – به عنوان حكومتهاي منطقه أي و قومها و
طايفه هاي قدرتمند – حضوري فعال داشته اند . در همان هزاره اول ق.م. برخي از
اين قومها را با نامهاي ديگري كه از پيشينه أي بسيار كهن در منطقه برخوردار
بودند ، مي خواندند ، چنانكه " اورارتوييان" و مردم ماننا ، ماد را " گوتي "
مي ناميدند . گوتي ها در كنار لولوبي ها ،
ميتانيها ، ايلاميها ، كاسي ها و كاسپي ها از جمله ساكنان كهن فلات به شمار
مي رفته اند كه با نام و آثار آنان از هزاره سوم پيش از ميلاد ، در منطقه
آشنا هستيم . براي شناخت جامع فرهنگ و تمدن دوران
ماد كه تا"ثيري بنيادين بر دورنهاي بعد و به ويژه عهد هخامنشيان گذارده است ،
آگاهي بر وضع اين اقوام و دولتهاي منطقه أي گريزناپذير مي باشد . به ويژه
آنكه گروهي از تاريخ نويسان بر حسب گرايشهاي خاص خود درباره اصل و منشاء هر
يك از اين قومها و منطقه حكمروايي ، زبان و تمدن و رويدادهاي مربوط به آنان ،
به گونه أي مطلب را عنوان كرده اند كه خواننده بدون توجه به موقعيت جغرافيايي
آنان و وسعت حوزه اقتدارشان چنان مي پندارد كه هر يك به صورت جزيره أي جدا از
ديگران و با اصل و منشئي متفاوت ، صاحب فرهنگ و تمدني از ريشه ويژه و مستقل بودنده اند . وليكن در
اصل ، عمده آنان اقوامي بوده اند كه در منطقه هايي نه چندان وسيع – در مجاورت
هم – هر يك در زير چتر قدرتهاي سياسي قومي و قبيله أي خود – توانسته بودند
حكومتهاي محلي كوچك يا متوسطي را تشكيل دهند . شكي نيست كه
قدرتهاي چون ايلامي ها ، كاسي ها و ميتاني ها در طي دوراني طولاني از
توانمنديهاي فراوان سياسي و تمدني شكوفا برخوردار بوده اند . چنانكه
اورارتوها از حدود 900 ق.م. نزديك به سه سده توفيق يافتند كه به مرحله ايجاد
يك دولت مطرح با آثاري ارزشمند در منطقه برسند و با نيرويي چون آشور ، درگير
شوند . حال ، با اين مقدمه جا دارد تا مرور
كوتاهي بر چگونگي حضور و زندگي و پيوندهاي برخي از اين اقوام نامدار منطقه
داشته باشيم . اقوامي كه از آخر سده هفتم ق.م. به بعد ، از وحدت و اجتماع
آنان گسترده ترين و مقتدرترين دولت زمان به نام دولت ماد پديدار گشت . دولتي
كه مهرف فرهنگ و تمدني شكوفا ، با برخورداري از يكدستيها ، هماهنگيها و
پيوندهاي چشمگير است .
لولوبي
لولوبي ها در بخش وسيعي از
بالاي رود دياله تا درياچه اورميه اسقرار داشتند ، كه در كتيبه هاي آشوري از
ناحيه حكمراني آنان ، با نام " زاموا" ياد شده است . آنان از هزاره دوم ق.م.
از اين قوم كهن ترين نقش بر جسته ايران در سر پل زهاب پديدآمده است كه به نام
نقش " آنوباني ني" مهرف است . از مهمترين ويژگيهاي اين نقش
، تصوير اولين نفر از شش شخصيت كنده شده در زير تصوير است كه لباس و كلاه آن
به طور كامل همان است كه در نقش برجسته هاي تخت جمشيد ، شخصيتها و افسران
مادي در بردارند . به عبارت ديگر، در طول نزديك به دو هزار سال ، فرهنگ بخش
وسيعي از فلات در زمينه هنر پوشاك ، تداوم داشته است .
گوتي ها
گوتي نام مرداني بوده است كه
در همان هزاره سوم و دوم پيش از ميلاد در شرق و شمال غربي منطقه سكونت لولوبي
ها ( در منطقه آذربايجان و كردستان ) مي زيسته اند . از اين مردم ، نقش
برجسته معروف " هورين شيخان " در بالاي رودخانه دياله شناخته شده است كه
تركيب و موضوع صحنه ، شباهت بسيار به نقش كنده " آنوباني ني " داشته و حدود
زماني آنها نيز ، به هم نزديك دانسته شده است . از ديگر آثار مربوط به گوتي
ها ، سر مجسمه مفرغي به دست آمده در همدان است كه آن را به يكي از شاهان گوتي
در حدود سده هاي پاياني هزاره دوم ق.م. نسبت داده اند . از نظر انسان شناسي ،
ريخت چهره اين مجسمه و تصوير كماندار هورين شيخان را " كسون " با تيپ كردان
منطقه زاگرس و " ا.ت.آمي " انسان شناس فرانسوي با آذربايجانيان و " ژرژكنتنو"
با كاسي ها يكسان ديده اند .
ميتاني ها
اين قوم در هزاره دوم ق.م. در
قسمت غرب فلات ، از موقعيت برجسته أي برخوردار بوده و در حدود 1500ق.م. دولتي
قدرتمند كه از درياي مديترانه تا كوههاي غربي آذربايجان و زاگرس امتداد داشته
است، تشكيل مي دادند . سپس ، آنان شمال بين النهرين را نيز به سرزمين خود
پيوند دادند . نخست ، پايتخت آنان شهر
واشوگاني ( Vashuganni ) در
محل راس عين ( در خابور امروزي ) بود . سپس به آرپخا ( Arrapkha ) در
كركوك انتقال يافت . ميتاني ها را آريايي دانسته اند
. يك دسته از اقوام هند و
اروپايي كه ظاهرا" بيشتر آنان از افراد جنگجو بودند ، از قفقاز عبور كردند و
تا انحناي بزرگ شط فرات پيش راندند . اين عده با هوريان ( بوميان آن ناحيه كه
قومي از اصل آزياني بودند ) ممزوج شدند و پادشاهي ميتاني را تشكيل دادند .
اين دسته ، محل سكونت خود را تا بين النهرين شمالي توسعه دادند و آشور را
محدود كردند و مساكن قوم گوتي را نيز ( كه در دوره هاي شمالي زاگرس واقع بود
) به قلمرو خويش افزودند. همچنين ، مصر را متحد گردانيدند و مقتدرترين فراعنه
، با دختران پادشاهي ميتاني ازدواج كردند . ميتاني ها نه فقط از نظر قدرت
سياسي و نظامي ، بلكه از نظر سامان دهي اوضاع اجتماعي و تدوين قوانين نيز ،
از موقعيت چشمگيري برخوردار بودند . متنهاي حقوقي به دست آمده از " نوزي " يا
" يورگان تپه " ( Urgantepe
) در جنوب غربي كركوك درباره قوانين
مربوطه به زناشويي ، بچه دار بودن يا نبودن ، هبه و واگذاري اموال ، ارث و
قوانين كيفري و مجازاتها و مذهب آنان ، اطلاعات جالبي در اختيار مي
گذارد.
كاسي ها
از حدود هزاره سوم ق.م. به
بعد ، اين مردم به اعتباري ، نخست در زمينهاي جنوب غربي درياي كاسپين ( خزر )
و بعد در دامنه هاي سلسله زاگرس ، ساكن بودنده اند. مردم ناحيه لرستان كنوني
را بازماندگان كاسي ها مي دانند. در نوشته هاي عاشوري ، از آنان با نام "
كاسي" ( Kassi ) ياد
شده است. نام هگمتانه يا همدان را آشوريها پيش از دوران مادها " كار- كاسي"
به معني شهركاسيان مي ناميدند . همچنين ، نام شهرهاي قزوين و كاشان و درياي
كاسپين را بر گرفته از نام اين قوم مي دانند.
وسعت منطقه حضور
كاسي ها در بخشهاي غربي فلات ، تا همدان امتداد داشته است . كاسيان در برخي
از نواحي "ماد آينده" سكونت گزيده و به احتمال قوي ، نواحي مزبور به وجهي
استوار جزو قلمرو دولت كاسي شده است . زيرا ، آثار نقاط مسكوني كاسيان در
نواحي دور دست ماد نيز تا هزاره اول پيش از ميلاد محفوظ مانده و عنصر نژادي
كاسي در حدود جنوب غربي ماد به طور قابل ملاحظه أي انتشار يافته است .
درباره نژاد كاسي ها و
پيوندشان با آرياييها، نظرات مختلفي وجود دارد . برخي ، آنان را " آريايي" و
برخي ديگر " آزياني" گفته اند . توده جمعيت ( كاسي ) كه در اصل آسيايي بودند
، در آغاز هزاره دوم ق.م. به توسط هند و اروپاييان كه حكومتي اشرافي و نظامي
با جمعيت اندك تشكيل داده مجاز شدند كه خود را در ميان طبقه حاكم جاي دهند
. همچنين ، از نام بعضي خدايان
كاسي پيداست كه ارتباط خاصي ميان آنان و نژاد هند و اروپايي وجود داشته است
.
اورارتوها
در سده هاي آخرين هزاره ق.م.
نيز با نام پرآوازه حكومتها و اقوامي در غرب فلات و منطقه أي كه بعد مركز
عمده دولت بزرگ ماد را تشكيل دادند، برخورد مي كنيم كه همه در جريان يك
رويداد مهم تاريخي دنياي كهن ، از دهه آخر قرن هفتم پيش از ميلاد به بعد ، با
نام دولت و تمدن ماد به زندگي خود ادامه داده اند. عمده آنان عبارت بودند از
: اورارتوها ، مانايي ها ، سكاها و سيمري ها . از اين چهار گروه ، اورارتوها
از نظر تشكل سياسي و سازماندهي به صورت يك دولت و به جاي گذاردن آثار تمدني ،
به ويژه معماري ، از ديگران شرايط ممتازتري داشته اند . اين دولت در حدود سده
نهم ق.م. از اتحاد تعدادي از طايفه ها در پيرامون درياچه وان با مركزي به نام
" توشيا " سامان گرفت . در زمانهاي بعد ، از يك سو تا درياچه وان و از سوي
جنوب تا حوضه هاي رودخانه هاي دجله و بخش بالاي فرات و گه گاه بخش هايي از
آذربايجان كنوني را در برداشت . زبان اورارتويي را از گروه
زبانهاي " آسياني " دانسته اند كه با زبان " هوريها " همگروه بوده است .
مهمترين ايزد آنان " خالدي " نام داشت . اورارتوها در كار معماري ، فلزكاري و
ايجاد كانالهاي آبياري توانمنديهاي بسيار داشتند . ساكنان سرزمين اورارتو در
شكل بخشيدن به هنر دوران ماد و سپس هخامنشي ،چون ديگر اقوام ساكن فلات نقش
موثري را بر عهده داشته اند . دولت اورارتو ، در آغاز دهه آخر قرن هفتم پيش
از ميلاد به اطاعت اتحاديه مادها در آمد .
مانايي ها
مانايي ها از اقوام صاحب نام
و نشاني بودند كه در ناحيه ماد آتروپاتن يا آذربايجان كنون ، در سده هاي
نخستين هزاره اول پيش از ميلاد تا زماني كه جزيي از دولت بزرگ ماد گرديدند ،
از جمله دولتهاي منطقه أي به شمار مي رفتند . ويژگيهاي قومي جامعه مانايي را
چنين دانسته اند : مقارن هزاره نخست ، مخلوطي از طوايف مهاجر و بومي – قفقازي
و آريايي – به نام ماناي در نواحي جنوب شرقي درياچه اورميه تا حدود جنوب غربي
خزر ، به خصوص بين حدود مراغه تا بوكان و سقز امروزي سكونت داشتند .
بيشتر پژوهشگران برآن اند كه
مانايي ها شامل اتحاداي از طوايف منطقه بودند و خود از گذشته جزئي از
سازمانهاي حكومتي لولوبي – گوتي را تشكيل مي دادند . آنان با پيروزي بر ديگر
اتحاديه هاي منطقه، دولت مانا را پايه گذاري كردند . آشوريها به طور بي امان
، در فرصتهاي مختلف براي حمله و غارت ، به سرزمين مانا حمله مي بردند و در هر
يورش در پي ويرانگري خود ، جمعي را به اسارت مي گرفتند كه حضور صنعتگران و
هنرمندان مانايي در ميان آنان ، غنيمتي گرانبها براي آشوريان به
شمار مي رفت . آنان از وجود أين
اسرا در كار رونق شهرهاي آشور ، به ويژه نينوا بهره مي جستند . ميان مانايي
ها و اورارتوها نيز با وجود پيوندهاي بسيار نزديك فرهنگي ، بر سر گسترش منطقه
نفوذ سياسي درگيريهايي وجود داشت . مانايي ها ، هم از نظر
اقتصادي ، هم از نظر آفرينش آثار هنري ، صاحب توان و رشد فرهنگي والايي بودند
. به همين دليل ، در زمان ايجاد حكومت قدرتمند ماد ، سرزمين مانا به اعتباري
قلب و مهمترين كانون فرهنگ و تمدن امپراتوري را در بر گرفت .
مسلما" ماناي پيشين ، مركز
اقتصادي و فرهنگي حكومت ماد بود . اين ناحيه از ديگر نواحي ماد از لحاظ
اقتصادي پررونق تر بود و در آن ، آبادترين كشتزارها و بيشه ها وجود داشت
. مبناي اقتصاد مانا را
دامپروري و گله داري تشكيل مي داد . مانايي ها در خلق آثار هنري ، در زمينه
معماري و فلزكاري وسفالگري و به ويژه آثار تزيين طلا و آجرهاي نقش دار ، از
اعتبار و هنروالايي برخوردار بودند . تاكنون ، در سه محل با انجام كاوشهاي
باستان شناسي آثار با ارزشي كه به نام مانايي شهرت دارد به دست آمده است .
اين سه محل ، عبارت اند از : زيويه ، حسنلو وقلايچي . قلعه زيويه در 54
كيلومتري جنوب شرقي سقز و در شمال روستايي به همين نام ، حسنلو در 9 كيلومتري
شمال شرقي نقده و 12 كيلومتري جنوب غربي درياچه اوروميه و قلايچي در حومه
بوكان واقع شده اند. آثار هنري پرارزش و مشهور به
دست آمده در زيويه و حسنلو ، از نظر نشان دادن پيشرفتهاي خيره كننده فرهنگ و
تمدن فلات ايران در هزاره اول ق.م. داراي اهميتي بنيادين هستند . كاوشهاي
انجام شده چند سال اخير در قلايچي و به دست آمدن بنايي كه به احتمال نيايشگاه
مردم منطقه بوده است ، از نظر بيان ارزشهاي هنر معماري ، از جمله كاربرد
آجرهاي نقش دار گوناگون ، حكايت از تواناييهاي آفرينش هنري ساكنان بخش غربي
ايران در هزاره اول ق.م. دارد . در حقيقت ، اين شيوه را از تمدن كهن تري در
فلات ، ( ايلاميان ) به ارث برده و آن را به اوج شكوفايي رسانده بودند .
دولت مانا دردهه نخست سده
هفتم ق.م. جزئي از دولت بزرگ ماد به شمار مي رفت . دو گروه ديگر يعني سكاها و
سيمري ها از نظر نژادي و زباني ، با مادها از يك بن و ريشه بودند . در حال
حاضر با توجه به اطلاعات كمي كه در دست داريم ، غير ممكن است بتوانيم مادي ها
را از سكايي ها و سيمري ها جدا نماييم . زيرا فرهنگ و تمدن اين اقوام كاملا"
به هم بستگي داشته است . اين عقيده را هر تسفلد پس از مطالعه نقوش برجسته تخت
جمشيد اظهار كرد و از آن دفاع نموده ، ولي امروزه ما با كمال اطمينان مي
توانيم آن را بيان كنيم .
|