ارمنستان در عصر هخامنشي

ارمنيان احتمالاً از «فريگيه» (Phrygia) برخاسته‌اند (Herodotus 3.19; Stephanus of Byzantium, Ethnika, s.v. Armenia). در نيمه‌ي نخست سده‌ي ششم پ.م.، هنگامي كه مادها ايشان را زير فرمان خويش درآوردند، اين مردمان، به سرزمين ارمنستان - كه نام‌اش را بدانان بخشيده بود - به تازگي وارد شده بودند. فتوح كورش بزرگ، ارمنيان را فرمان‌بُردار پارسيان ساخت. اينان در زمان دست‌يابي داريوش يكم به قدرت، جداسري در پيش گرفتند، اما با دو بار لشكركشي، نخست به فرمان‌دهي «دادارشي» (Dadarshi)، كه خود يك ارمني بود، و بار دوم به سرداري «وهوميسه» (Vohumisa)‌ي پارسي، به شورش آنان پايان داده شد (DB 2.37-63). در همان زمان نيز در بابل، فردي ارمني به نام «ارخه» (Arkha) پسر «هلديته» (Haldita)، خود را پسر «نبونيد» (Nabonid؛ واپسين شاه بابل) جا زد و شورش جديدي را در آن جا برانگيخت (DB 3.78f.). در پيوند با گزارش‌هاي چنين رويدادهايي در سنگ‌نوشته‌ي داريوش در بيستون است كه نام‌هاي «Armina» (= ارمنستان) و «Arminiya» (= ارمني) براي نخستين بار آشكار و بيان مي‌شود و نويسندگان يوناني نيز همين عنوان‌ها را به كار مي‌برند. اين منابع، از نام‌هاي «هي» (Hay؛ جمع: Hayk) كه ارمنيان به خودشان و كشورشان اطلاق كرده و هنوز مي‌كنند، سخني به ميان نياورده‌اند.
ارمنستان (پارسي باستان: Armina) در روزگار داريوش و خشايارشا، حدود و مرزهاي بسيار باريك‌تري نسبت به ارمنستان (Armenia) آينده‌ي زير فرمان دودمان بومي آرتگسي‌ها (Artaxiads) و اشكانيان داشت. ارمنيان با اهالي Paktyike و ديگر مردم شمال غربي امپراتوري، سيزهمين «شهرباني» (= satrapy، ايالت) را تشكيل مي‌دادند كه خراج آن، چهارصد تالان تعيين شده بود (Herodotus 3.93). ارمنيان با حس مشترك نزديك و استواري كه داشته‌اند، ناگزير در مناطق مابين كاپادوكيه، دجله، فرات و درياچه‌ي وان زندگي مي‌كرده‌اند. آنان به روشني، از Alarodiها (= اورارتويي‌ها)يي كه ايالت آينده‌ي Ayrarat (= اورارتو) را در جوار ارس فروگرفته بودند و با Saspirها (بيش‌تر در شمال شرقي) و Matieniها (بيش‌تر در جنوب شرقي) شهرباني هجدهم امپراتوري را تشكيل مي‌دادند، متفاوت و مشخص‌اند (Herodotus 3.94, cf. 7.79). با توجه به اين كه نسخه‌ي بابلي سنگ‌نوشته‌ي بيستون، نام Urashtu (= اورارتو) را به عنوان ترجمه‌ي واژه‌هاي Armina و Arminiya ي متن پارسي باستان ارائه نموده، اين نكته آشكار مي‌گردد كه آگاهي‌ها و تصور موجود از ارمنستان، پيش از اين‌ها با يادمان‌ها‌ و خاطرات مربوط به اورارتوها خلط و آميخته شده بود.
احتمالاً در مدت شهرياري داريوش بزرگ، زبان آرامي به عنوان زبان شاهنشاهي اداري به ارمنستان راه يافته بود، و استفاده از آن در نگارش اسناد اداري براي صدها سال تداوم داشت. چنان كه گزنفون گواهي داده است، آگاهي از زبان پارسي نيز در ميان ارمنيان، رو به گسترش نهاده بود.
در تصوير «صفوف خراج‌آورندگان» كنده‌كاري شده بر ديواره‌هاي آپادانا در تخت جمشيد، ارمنيان در حال بردن يك اسب و گلداني از فلزي گران‌بها هستند. لباس ويژه‌ي آنان، به جامه‌ي مادي نخستين هيأت نمايندگي شباهت و همساني دارد. در سپاه خشايارشا، ارمنيان با فريگيه‌اي‌ها همرديف بودند و لباس همانندي بر تن داشتند (Herodotus 7.73). جاده‌ي سلطنتي، با طولي برابر 46 فرسنگ و با 15 ايستگاه پستي، از ميان ارمنستان مي‌گذشت (Herodotus 5.52)، و جاده‌ي ديگري نيز شمال شرقي ارمنستان را به جنوب غربي آن متصل مي‌كرد، كه گزنفون در 401 پ.م. در رأس سربازان يوناني، آن را فروگرفته بود. وي به تقسيم اين ايالت به ارمنستان شرقي و ارمنستان غربي و جدايي آن دو به واسطه‌ي رود Teleboas (Kara-su بعدي) اشاره مي‌كند (Anabasia 4.4.3)؛ بخش شرق ارمنستان زير فرمان Orontas (پارسي: Arvand، ارمني: Ervand)، داماد اردشير يكم بود كه بسياري از نويسندگان وي را نياي دودمان Oronti ي ارمنستان دانسته‌اند (ibid., 2.4.8f. & 5.40; 3.4.13 & 5.17; 4.3.4). بر بخش غربي ارمنستان، Tiribazes فرمان مي‌راند كه شخص مورد توجه و عنايت شاه بزرگ پارسي بود (ibid., 4.4.4). گزنفون مشاهداتي را نيز درباره‌ي اهالي ارمنستان - عمدتاً ارمنستان غربي - برجاي نهاده است. روستاهاي اين منطقه را، اشرافي محلي به نام Comarchoi كه واسطه‌اي ميان مردم و اولياي امور هخامنشي بودند، اداره مي‌كردند. هر چند شيوه‌ي زندگي اينان سخت و دشوار بود، اما بخش‌هايي از حومه‌ي شهر، آثاري از رفاه و پيش‌رفت را نشان مي‌داد. در اين سرزمين، پرورش اسب، معروف و معمول بود و خراج‌هاي ساليانه به پادشاه بزرگ پارسي نيز به صورت كره اسب‌هايي پرداخت مي‌گرديد (ibid., 5.34 & 4.5.24). برپايه‌ي داده‌ها استرابو (11.4.9)، شهربان ارمنستان هر سال، بيست هزار كره اسب را به شاه بزرگ تحويل مي‌داد.
نكته‌ي قابل توجه آن كه، در اين گزارش‌ها اشاره‌اي به زندگي شهري در اين ناحيه نشده است. واقعيت بااهميت ديگري كه گزنفون بدان اشاره كرده، اين است كه در روستاهاي دوردست ارمنستان غربي، زبان پارسي دريافته و بدان سخن گفته مي‌شد (Anabasia 4.5.10 & 5.34). جالب آن كه داريوش سوم، تا چند سال پيش از آغاز شهرياري‌اش در 336 پ.م.، بر ارمنستان فرمان مي‌راند و اين مقام را نيز به پاداش پيروزي‌اش بر كادوسيان دريافت داشته بود (Justin, 4.3.4).
گفته شده است كه در نبرد ايسوس (Issus) در 333 پ.م.، بُنيچه‌ي ارمنيان به چهل هزار پياده-سپاه و هفت هزار سواره-سپاه بالغ مي‌گرديد (Quintus Curtius 3.2.6؛ در اين ارقام احتمالاً اغراق شده است). در نبرد Gaugamela (Arbela)، سواره-سپاه ارمني، همراه با كاپادوكيه‌‌اي‌ها، در جناح راست زير فرمان «مهرداد» و Orontes قرار داشتند (Arrian, Anabasis 3.8.5 & 11.7; Quintus Curtius 4.12). اين فرماندهان ظاهراً شهربانان دو ارمنستان بودند. البته دليلي در دست نيست كه اين Orontes با دارنده‌ي پيشين اين نام [در زمان گزنفون] نسبت خانوادگي داشته است، اما وي پس از سقوط پادشاهي هخامنشي زنده بود، و احتمال دارد كه او نخستين فرد از دودمان اورونتي‌ها (Orontids)، شهربانان موروثي ارمنستان، بوده باشد (1).

(1) M. L. Chaumont, "Armenia & Iran II. The pre-Islamic period": Encyclopaedia Iranica, vol. 2, 1987, p. 418