رهيافتهايی
به دين زرتشت
(بخش دوم)
1
ــ يكي از
عقايد نادرست
اما رايج
دربارهي دين
زرتشت، رد
وجود ايزدان و
معبودهاي
گوناگون در
آموزههاي
اصيل زرتشت و
نسبت دادن
وحدانيتي از
نوع اديان
سامي ــ
ابراهيمي به
آن است.
خاستگاه اين
عقيده و تلقي
اشتباه،
نخست، انطباق
دادن الگوي
وحدانيت
اديان سامي بر
نظام يزدانشناسي
(theology) آريايي ــ
زرتشتي و دوم،
تحليل اصول
اين دين بدون
در نظر گرفتن
مقطع زماني و
مكاني پيدايش آن
است. بنا بر
مورد اول،
پژوهشگران
مسيحي انتظار
داشتند كه در
دين زرتشت نيز
مانند اديان سامي
ــ ابراهيمي،
خدايي يگانه
كه هم منشأ
نيكي و هم
منشأ بدي باشد
بيابند! آنان
بر اساس همين
پيشفرض، بر
اين گمان
افتادند كه
يزدانشناسي
زرتشت نيز
بايد همچون
يزدانشناسي
اديان سامي ــ
ابراهيمي ميشد
و حال كه
نشده، قطعاً
جعل و تحريفي
در آن راهيافته
است!! در مورد
دوم،
پژوهشگران به
مقطع بسيار
كهن دين زرتشت
توجه نكرده و
ندانستند كه
در نگاه انسان
آنيميست (Animist)
عصر زرتشت،
تمام عناصر و
پديدههاي
گيتي داراي
روح يا عقلِ
مدبر (ايزد،
خدا) بوده و
آدمي در لحظه
لحظهي حيات و
معاش خود،
يكسره با
موجودات و
عرصههاي
قدسي و مينوي
سروكار داشته
است. طبيعتاً
از نگاه اين
انسان كهن، وجود
انبوه خدايان
در پيراموناش
و ستايش آنان،
نه كفر و شرك،
بل كه عين
ايمان و
خداشناسي
بوده است. دين
زرتشت نيز كه
پيامبر آن
روحاني كيش
سنتي روستاياش
بوده است، در
همين بستره و
زمينهي
عقيدتي و ديني
برآمده و رشد
كرده و امري
جدا و بيگانه
از آن محيط و
جامعه نبوده
است. در اين
ميان، تنها
كافي بود كه
پيامبر انبوه
خدايان
سودمند
شناخته شده در
كيش سنتي
آريايي را
آفريدگان و
كارگزاران
اهوره مزدا در
پيشبرد «اشه»
و نابودي
«دروغ» معرفي
نمايد و بدين
ترتيب، چند ــ
خدايي (polytheism) كيش
كهن را با
برتري و
يگانگي اهوره
مزدا، سازگار
نمايد. بديهي
است كه زرتشت
نه بر اين باور
و انديشه بوده
و نه ميتوانسته
و مقدور بوده
كه براي
توحيدي ساختن
دين خود،
بنيان ديني و
بينش اسطورهاي
مردمان آن عصر
را (كه خود نيز
يكي از آنان
بوده) تماماً
زير سوال برد
يا ناديده
گيرد و انكار
كند.
صرف نظر از
اين موارد،
انكار وجود و
اصالت ايزدان
و معبودهاي
گوناگون و
مستقل در دين
زرتشت و جعلي
و ساختگي
پنداشتن آنها،
ادعايي بدون
سند و دليل
است؛ چرا كه
تمام سنت زندهي
زرتشتي و تمام
متون آن (حتا
گفتارهاي خود
زرتشت) آكنده
از اعتقاد به
معبودهاي
گوناگون كهن و
نو است و اين
تصور كه دين
زرتشت دچار
جعل و تحريف
در سراسر متون
و آموزههاي
آن شده است،
به آشكارا
نامعقول و
غيرمنطقيست.
برخي ديگر از
پژوهشگران كه
براي رد چند
ــ خدايي
زرتشتي
نتوانستهاند
به حربهي
جعلي انگاشتن
اين عقايد
متمسك شوند،
به تفسير و
تأويل سليقهاي
اين اصول روي
آورده و تمام
آموزههاي
زرتشتي را با
بينشي
سمبوليستي
تحليل كرده و
خدايان
شناخته شده در
آن را رمز و
نمادي از اخلاقيات
و معنويات و
نيكيها و…
دانستهاند.
اما اين تصور
نيز به وضوح
نادرست و كجفهمانه
است؛ چرا كه
اساساً با
ريشهها و
بنيانهاي
باستاني و آنيميستي
اين آيين
تماماً
مباينت دارد و
نيز با تصريح
متون و سنت
زندهي آن در
تضاد كامل
است.
2 ــ همان گونه
كه انكار
موجوديت و
اصالت معبودهاي
گوناگون در
دين زرتشت،
امري نادرست و
نامستند است،
رد وجود و
اصالت «ثنويت» (Dualism
= دوبُنشناسي)
در يزدانشناسي
زرتشت و نسبت
دادن «تثليث»
به آن (بدين
معنا كه اهوره
مزدا خالق و
پدر سپند مينو
و انگره مينو،
و در نتيجه
منشأ غايي
نيكي و بديست)
نيز مبتني بر
هيچ نوع سند و
مدرك و دليلي
در ميان متون
و آموزههاي
زرتشتي نيست.
نكتهي مهم آن
كه انگارهي
«ثنويت» آموزهي
كليدي و محوري
دين زرتشت است
چرا كه تبيين
كنندهي مبدأ
و منشأ و مقصد
و ماهيت
آفرينش و
كيهان در اين
آيين است:
زرتشت در
آموزههاي
خود اعلام ميدارد
كه جهان هستي
دو مبدأ
جداگانه
دارد؛ بديها
و رنجها
مخلوق انگره
مينو (اهريمن)
و نيكيها و
سودمنديها
آفريدهي
اهوره مزدا
هستند و
آدميان با
گزينش
آگاهانه و
آزادانهي
راستي و نيكي
در گيتي و
حيات زميني
(كه عرصهي
نبرد اورمزد و
اهريمن است) و
مبارزهي
تمام عيار با
بديها،
سعادت و كمال
خود و رهايي
آفرينش را از
شر نيروهاي
زيانكار
اهريمني
فراهم ميآورند
و سرانجام با
نابودي كامل
اهريمن و
كارگزاراناش
در هنگامهي
رستاخيز،
ملكوت خداوند
را بر زمين
پاك و عاري از
عيب، مستقر ميسازند.
بنابراين،
انگارهي
«ثنويت» هم
منشأ جهان
هستي را تبيين
مينمايد، هم
مقصد نهايي آن
و هم وظيفه و
جايگاه انسان
را در اين
ميان، كه
جملگي در محور
تقابل و
رويارويي دو بنيان
ازلي و
جداگانهي
هستي ميگردد:
اهوره مزدا و
اهريمن.
موضوع ديگر آن
كه نسبت دادن
آفرينش انگره
مينو (اهريمن)
به اهوره مزدا
و در نتيجه
تصور اين كه
اهوره مزدا
منشأ نهايي
بدي نيز هست،
از نگاه دين
زرتشت كفر
مطلق است. چرا
كه اهوره مزدا
نه تنها
ماهيتاً پاك و
نيك است، بل
كه گزينش وي
نيز در ازل
راستي و نيكيست
و آفرينش وي
نيز سراسر
سودمند و نيك
بوده و آرمان
او نيز در
خلقت گيتي و
آدمي، صرفاً
دور و عاري
ساختن هستي از
بدي و رنج و
زيانيست كه
اهريمن پديد
آورده است.
اساساً ويژگي
و مشخصهي
بنيادين و
معروف آيين
زرتشت آن است
كه براي بديها
و آفات گيتي
ــ بر خلاف
اديان
ابراهيمي ــ منشأيي
مستقل و
جداگانه قائل
است و چنين
بيان ميكند
كه خداوندي كه
مظهر و منشأ
خير و نيكيست،
نميتواند
همزمان منشأ
بدي و
زيانكاري
باشد و اين امر
با ذات مطلقاً
پاك و نيك
اهوره مزدا
ناسازگار است.
اين نكته نيز
گفتنيست كه
در متون
اوستايي و
پهلوي، هيچ
اِسناد و تصريحي
به جدايي و
جداگانگي
سپند مينو از
اهوره مزدا
وجود ندارد:
«سپند مينو»
روح آفرينشگر
اهوره مزداست
و نه فرزند و
زادهي او و
يا خدايي جدا
و مستقل.