يكي
از قربانيان
بزرگ پروژهي
تمدنخواري
«پانتركيسم»،
قوم ايراني
«ماد» است. هر
چند تاكنون اشرار
پانتركيست
نتوانستهاند
هيچ گونه مدرك
و سندي را در
اثبات ادعاي خود
مبني بر «ترك»
بودن قوم «ماد»
عرضه كنند،
اما در مقابل،
آريايي بودن
مادها چنان
مستند و مستدل
است كه همواره
در نزد محققان
و مورخان،
ايراني
(آريايي) بودن
قوم ماد، بديهي
تلقي شده است.
1. شماري از
مورخان
باستان، به
صراحت، مادها
را «آريايي»
خواندهاند؛
مانند هردوت
[VII/62؛ فراي، ص 4 و
411]، استرابون
[XV/2.8؛ پيرنيا، ص 160]
و موسا خورني
[I/29؛ فراي، همانجا].
2. نام شاهان و
سرداران ماد
كه در متون
آشوري و يوناني
و پارسيباستان
ذكر گرديدهاند
(مانند:
فْرَوَرتي،
اوُوَخْشَترَ،
اَرشْتْيوَييگَ،
شيديرپَرنَ،
تَخمَسپادَ
و…) [كمرون، ص 110،
117، 132؛ بويس، ص 6-32؛
كتيبهي DB,II/33]،
همگي به آشكارا
«آريايي»
هستند و نه
آسيانيك يا
سامي يا از همه
محالتر:
تركي!
3. واژگان
بازمانده از
گويش مادي
[مانند: Farnah (= فر)؛ Paradayda
(= پرديس)؛ Vazraka (=
بزرگ)؛ Vispa (= همه)؛
Spaka (= سگ)؛ Mitra (= مهر)؛
Xshayathia (= شاه)] [دياكونوف،
ص 6-65؛ لغتنامهي
دهخدا،
مقدمه، ص10؛
فقيه، ص172] در
زبان پارسي
باستان، و نيز
تصريح
«استرابون» به
«آريايي» بودن
زبان مادها و
پيوند و
همساني آن با
زبانهاي
پارس و بلخ و
سغد [XV/2.8؛
پيرنيا، ص160] و
نيز كلام داريوش
بزرگ ـ كه
زبان مادها و
پارس ها را در
يك گروه قرار
ميدهد [كتيبهي
DPg؛ بريان، ص408 و
406]، نشانهي
روشن «آريايي»
بودن زبان
مادهاست و نه
ـ فرضاً ـ
تركي بودن آن!
4. بناهاي
مذهبي (معابد)
يافته شده در
سكونتگاههاي
مادها [سرفراز
و فيروزمندي،
ص64، 58،55] و نيز نامهاي
خاص مادي كه
با اسامي ديني
آريايي تركيب
شدهاند
(مانند: Mazdakku, Bagparna, Auraparnu,
Artasiraru, Bagdatti, Bagmashda) [كمرون،
همانجا؛
بويس، همانجا]
به آشكارا
تعلق مذهبي
قوم ماد را به
انديشهها و
آيينهاي
ديني
هندوايراني
(آريايي) و
شايد زرتشتي، نشان
ميدهد و نه
تعلق به
«شَمَنيسم» و
گرگپرستي
تركي را!
و ...
حال، با اين
اوصاف چه گونه
ميتوان قوم
ماد را كه
عنوان، زبان و
فرهنگ، دين و
در يك كلام،
تمام هويتاش
«آريايي»ست،
بي هيچ دليل و
سندي، سادهلوحانه
«ترك» دانست؟!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كتابنامه:
- بريان، پيير:
«تاريخ
امپراتوري
هخامنشيان»،
ترجمهي مهدي
سمسار،
انتشارات
زرياب، 1378
- دياكونوف، ا.
م.: «تاريخ ماد»،
ترجمهي كريم
كشاورز،
انتشارات
علمي و
فرهنگي، 1380
- سرفراز، علياكبر
و فيروزمندي،
بهمن: «مجموعه
دروس باستانشناسي
و هنر دوران
تاريخي»،
تدوين حسين
محسني و
محمدجعفر
سروقدي، انتشارات
مارليك ـ جهاد
دانشگاهي
هنر، 1373
- فراي،
ريچارد،:
«ميراث
باستاني
ايران»، ترجمهي
مسعود رجبنيا،
انتشارات
علمي و
فرهنگي، 1368
- كمرون، جرج:
«ايران در
سپيدهدم
تاريخ»، ترجمهي
حسن انوشه،
انتشارات
علمي و فرهنگي،
1365
- بويس، مري:
«تاريخ كيش
زرتشت»، جلد
دوم، ترجمهي
همايون صنعتيزاده،
انتشارات
توس، 1375
- پيرنيا، حسن:
«تاريخ ايران
باستان»،
انتشارات
افراسياب، 1378
- فقيه، جمالالدين:
«آتورپاتكان و
نهضت ادبي»،
شركت سهامي چاپ
و انتشارات
كتب ايران،
[بيتا]
- «لغتنامهي
دهخدا»،
مقدمه: زيرنظر
دكتر محمد
معين، 1337
بر
گرفته از: تاريخ
و تبار و زبان
مردم
اذربايجان//نويسنده
و
گرداورنده:غلامرضا
انصاف
پور//انتشارات
:فكر روز//نوبت
چاپ:اول 1377
بيش از
همه بايد از
كتاب Oppert باستان شناس
فرانسوي نام
برد كه مادها
را به حدس و
گمان التايي و
ترك دانسته
است.بايد خاطر
نشان كرد كه
اظهار نظر اين
نويسنده قبل
از كشفيات باستان
شناسي و سنگ نبشته
هاي اشوري و ايلامي
و پيش از
پيدايش
تحقيقات علمي
صورت گرفته
است.بعدها با
كشف سنگ نبشته
هاي ايلامي و
اشوري و به
دنبال حفريات
شوش،اسناد و
مدارك جديدي
به دست امد كه
سهو oppert را اشكار
كردو دهها و
صدها محقق و
تاريخ شناس
بزرگ آريايي بودن
مادها را
اعلام
كردند.در زير تنها
به نوشته دو
تن از
بزرگترين
باستان
شناسان،يك
ايراني و يك
خارجي اشاره
مي كنيم.
مشيرالدوله
در كتاب ايران
باستان كه در
دهه اول قرن
چهاردهم هجري
نوشته شده
است،پس از
بيان اينكه
ماديها مردم
آريا نژاد
بودند با
ارائه اسناد و
دلايل معتبر
خطاي اين خاور
شناس فرانسوي
را اشكار كرده
و نوشته است:
‹‹اُپرت››
در ان زمان كه
هنوز تحقيقات
كافي در باره
مادها نشده
بود به
اشتباعه مادها
را التاييي( مغول
)پنداشته و
اكنون با
اكتشاف كتيبه
ايلامي
بيستون مبنا و
پايه و عقيده Oppert باطل
شده و ديگر
كسي بر اريايي
بودن مادها
ترديد ندارد و
محقق است كه
ماديها شعبه
اي از ارينهاي
ايراني بوده اند.1
دياكونوف نيز در كتاب تاريخ ماد كه حاوي اخرين كشفيات علمي در باره مادها است اظهار نظر اُپرت را در يك بخش مفصل بيست صفحه اي تحت عنوان‹‹زبان شناسي››رد كرده و نوشته است:‹‹اظهار نظر اوپرت كهنه و بي اساس و مردود است،زيرا اين اظهار نظر مربوط به زماني است كه هيچ اطلاعي از سنگنبشته هاي ايلامي و حفريات شوش و ديگر اسناد و دستاوردهاي باستانشناسي وجود نداشت››،در واقع در سراسر كتاب دياكونوف گواه اريايي بودن مادها(اذربايجانيها)است.