اردوغان و تاراج فرهنگی – شهربراز

برگرفته از:

 

 

شنبه ۴/مهر/۱۳۸۸ - ۲۶/سپتامبر/۲۰۰۹

روز پنج‌شنبه
۲۴ سپتامبر ۲۰۰۹ در نشست سالانه‌ی سازمان ملل متحد نخست وزیر ترکیه آقای رجب طیب اردوغان در سخنان خود سعی کرد کشور ترکیه را مهم‌ترین کشور در منطقه‌ی غرب آسیا نشان دهد. متن کامل سخنرانی وی در این نشانی در دسترس است.

ترجمه‌ی سردَستی برخی سخنان او چنین است:

ما کمترین مشکل را با همسایگان‌مان داریم و در راه ایجاد آرامش و صلح در منطقه می‌کوشیم. ما با ایجاد «سکوی همکاری» در منطقه‌ی قفقاز در آنجا آرامش بر پا کردیم. ما می‌توانیم در مسئله‌ی اعراب و اسراییل هکاری کنیم. ما گفته‌ایم که سوریه کشور مهمی در منطقه است و باید در جست و جوی راه حل صلح دخالت داده شود. ما می‌توانیم در حل معضل هسته‌ای ایران به غرب کمک کنیم. ما می‌توانیم برای ایجاد ثبات و پایایی در افغانستان و پاکستان یاور خوبی باشیم. ما با این دو کشور رابطه‌ی برادرانه و تاریخی داریم.


می‌بینیم که این میانه سوریه کشور مهمی است اما ایران کشور معضل‌ساز! ترکیه با ترویج «پان‌ترکیسم» و تحریک ایرانیان ترک‌زبان در استان آذربایجان برای تجزیه‌ی ایران، همکاری با دولت علی‌اف در درگیری با ارمنستان، سرکوب کردهای دیار بکر، کشتار ارمنیان در دوران پایان عثمانی، خود از عامل‌های برهم زدن آرامش در منطقه بوده است. بعد هم، ترکیه از کی با افغانستان و پاکستان رابطه‌ی تاریخی و «برادرانه» داشته من نمی‌دانم.

پس از برشمردن این نقش‌های گاه تخیلی، اردوغان ادعای غیرتاریخی بزرگی کرد و گفت:

تنها تمدن یونانی و رومی بر علم و حقوق و هنر جهانی تاثیر نگذاشته‌اند. بلکه تمدن‌های باستانی شرقی نیز سهم مهمی داشته‌اند. از خوارزمی پدر جبر، تا فارابی که بنیادهای موسیقی را گذاشت؛ از ابن سینا که عصر جدیدی را در پزشکی پدید آورد تا سنان معمار که نفیس‌ترین کارهای مهندسی زمان خود را ساخت، دانشوران ترکیه‌ای و اسلامی بیشماری سهم بسزایی در پیشرفت بشر داشته‌اند.


یک نکته در این جمله هست و آن این که ایشان نه از
Turk یا Turkic بلکه از Turkish استفاده کرده که یعنی اهل ترکیه! با چشم‌پوشی از این اشتباه یا عمد، باید گفت برای ایشان «تمدن‌های باستانی شرق» عبارت است از دانشوران ترک و اسلامی! آن هم چه ترکانی؟ خوارزمی و فارابی و ابن سینا! به گفته‌ی فردوسی: «ترا خود به دیده درون شرم نیست؟!»

محمد پسر موسای خوارزمی اهل خوارزم بود و لقبش «المجوسی» بود یعنی نیاکانش زرتشتی بودند. خودش هم گویا در بغداد زاده شده بود که در سده‌های آغاز اسلام هنوز شهری بود پر از ایرانیان. (البته ایرانیان تا زمان حکومت صدام حسین نیز هم چنان در بغداد و دیگر شهرهای عراق حضور داشتند و بسیاری از این خانواده‌های ایرانی پس از جنگ تحمیلی از عراق به ایران بازگشتند یا بازگشت داده شدند. بگذریم.) پس خوارزمی چه گونه می‌تواند ترک باشد؟!

فارابی نیز ایرانی بود و از قوم ایرانی سُغدیان بود. وی در کتاب «مدینه‌ی فاضله» خود ترکان را از قوم‌های بی‌تمدن می‌داند که تنها در سطح‌های پایین زندگی یعنی رفع نیازهای جسمانی هستند و نشانی از فرهنگ در آنان نیست. نام دستگاه‌های موسیقی که در آثارش نام برده همگی ایرانی و پارسی است. هیچ گونه نشانه‌ای از ترک بودن در آثار او دیده نمی‌شود. تنها ابن خلکان چند سده بعد، او را ترک خواند و آن هم داستانش طولانی است. دکتر علی دوست‌زاده‌ی گرامی پژوهشی در اثبات سغدی بودن فارابی کرده که به زودی منتشر خواهد شد.

ترک بودن ابن سینا از همه بی‌پایه‌تر است زیرا او اهل بخارا بود و مادرش ایرانی بود و «ستاره» نام داشت. پدرش نیز از مردم بلخ بود و حسین نام داشت و از پیروان اسماعیلیان بود. ترکان از دشمنان اسماعیلیان بودند و یکی از دلیل‌های گریز و فرار بوعلی از بخارا و ساکن شدنش در همدان همین تعصب ترکانی چون سلطان محمود غزنوی بود. ابن سینا در جایی به روشنی می‌گوید «در زبان‌هایی که ما می‌دانیم یعنی فارسی و عربی». و البته بوعلی چند اثر مهم نیز به زبان فارسی دارد مانند «دانشنامه‌ی علائی» و رساله‌ی نبض یا «رگ‌شناسی». در دانشنامه‌ی علایی بوعلی خود بسیاری واژه‌های ناب پارسی برنهاده. هیچ نشانی از ترک بودن بوعلی در میان نیست.

بوعلی در کتاب شفا چنین می‌گوید:

«و انّه لابُد مِن ناس یخدمون الناس، فَیُجب ان یکون هؤلا یجبرون علی خدمة اهل المدینه الفاضله، و کذلک من کان من الناس بعیداً عن تلقی الفاضله فَهُم عبید بالطبع، مثل الترک و الزنج، و بالجمله الذین نشأوا فی غیر اقالیم الشریفه التی اکثر احوالها ان ینشأ فیها حسنه الامزجه صحیحه القرایح و العقول».

یعنی گریزی نیست که برخی از مردم به برخی دیگر خدمت کنند و پس اینان به خدمت اهل آرمانشهر درآیند. بدین ترتیب برخی از مردم دور است که به آرمانشهر برسند مانند ترکان و زنگیان و کلا کسانی که در سرزمین‌هایی رشد می‌کنند که در آن طبع سالم و استعداد و قریحه و عقل (دانشمند) پرورش پیدا نمی‌کند.»


بر پایه‌ی این باور ابن‌سینا، اگر فارابی ترک بود ابن سینا - که فارابی را استاد بزرگی می‌دانست و دیگران هم او را «معلم ثانی» و «تالی ارسطاطالیس» می‌خواندند - هرگز چنین ادعایی نمی‌کرد.

اما شاید خوشمزه‌ترین ادعای جناب اردوغان، ترک خواندن «سنان معمار» باشد. این بنده خدا اصلا از مسیحیان ساکن روم (آسیای کهتر) بود که امروزه کشور ترکیه خوانده می‌شود. پدرش هم مسیحی ارتودکس بود. در دوران سلطان سلیمان عثمانی (
۱۵۱۲ م.) ترکان بر اساس رسم «دوشرمه» (devshirme) او را گرفتند، یعنی به روستای محل زندگی سنان رفتند و او را - مانند هزاران نوجوان مسیحی دیگر در طول تاریخ عثمانی - به زور از خانواده‌اش جدا کردند و به عنوان سرباز گرفتند و بردند. بعد او را ختنه و مسلمان کردند! یعنی سنان اصلا ترک نبود.

اما برای این جناب نخست وزیر چیزی به نام تاریخ وجود ندارد. هر کس که در طول تاریخ بشر در سرزمینی زندگی کرده که امروز ترکیه نامیده می‌شود، مستقل از هویت و زبان و تاریخ زندگی‌اش، ترک بوده است. لابد باید منتظر باشیم که سال بعد در نشست عمومی سازمان ملل، هرودوت نیز تاریخ‌نگار ترک خوانده شود و اسب تروآ نیز از داستان‌های قوم ترک!

این دانشمندان و دانشوران ایرانی بیچاره در برزخ هویت قرار گرفته‌اند. از یک سو کشورهای تازه به دوران رسیده و نوکیسه‌ی عربی آنان را به خاطر کتاب‌هایی که به زبان عربی نوشته‌اند عرب می‌دانند. از سوی دیگر ترکان به خاطر این که شهرهای زادگاه این دانشوران ایرانی امروزه در اختیار ترکان و ازبکان قرار گرفته آنان را ترک می‌خوانند! بهتر است ترکان و عرب‌ها تکلیف خودشان را با هم روشن کنند.

در گذشته ترکان به شهرهای ایرانیان می‌تاختند و اسب و گاو و گوسپند و سیم و زرشان را می‌ربودند و مدرسه‌ها و کتابخانه‌ها را آتش می‌زدند و مردم را می‌کشتند. امروزه که دیگر این کارها از دستشان برنمی‌آید به دزدی تاریخ و فرهنگ ایرانیان دست می‌یازند. با کمی تغییر در شعر عارف قزوینی خطاب به سلیمان نظیف پان‌ترک، باید گفت:

تو را جسارت دزدی ز ملت ایران ----------- نبود، این همه بی‌عرضه گر نبود وزیر

و با کمی تغییر در بیتی از بوستان سعدی:

خدایا تو شبرو به آتش مسوز ---------- که ره می‌زند «اردوغان بک» به روز

واقعا نیاز به سازمانی برای پاسداری و حفاظت از شخصیت‌ها و دارایی‌های فرهنگی ایران هر روز بیشتر حس می‌شود.

پی‌نوشت:
البته این گونه هرزه‌درایی‌ها پیشینه دارد. برای نمونه نگاه کنید به این نشست در آنکارا در سال
۱۹۸۵ م. / ۱۳۶۴ خ.

این هم نشانی صفحه‌ای در «بالاترین» که در آن درباره‌ی این خبر بحث شده است.

پی‌نوشت
۲:
این هم چند بیتی از من تقدیم به رجب طیب اردوغان:

ای رجب! انصاف ده!، نه! شرم دار ----------- از من و ما نه، از خدا آزرم دار
رفته‌ای در مجمع آن سازمان ------------ تُرّهاتی کرده‌ای آنجا بیان
هرچه دانشمند ایرانی که بود ------------- تُرک خواندی، ای عجب شرمت نبود؟!
تو اگر تُرکی، به چنگیزت بناز! --------------- رو به آن اجداد خونریزت بناز!
نام خوارزمی و فارابی چه سان --------------- هست چون «آلپ تَکین» و «اردوغان»؟
تُرک را با جبر و موسیقی چه کار؟ ------------ کارشان یغما و قتل و ایلغار
نک خجل از آن نیاکان پلید ------------- نوبت تاراج فرهنگی رسید؟!
ور کنی صد قرن با مردم نشست ------------ خوی یغماگر هنوزت باقی است


منظور من در این بیت‌ها از ترک نه ایرانیان ترک‌زبان بلکه پان‌ترکان و کسانی است که خود را به قوم‌های وحشی و خونریز اوغوز و ... می‌چسبانند و به آنان افتخار هم می‌کنند. به همان قوم‌هایی که کارشان یغما و قتل و ایلغار بوده است.

پی‌نوشت
۳:
دکتر علی دوست‌زاده نشانی مقاله‌اش درباره‌ی فارابی را فرستاده است. می‌توانید آن را در این نشانی بخوانید. (پرونده در قالب پی.دی.اف،
۲۶ صفحه)

پی‌نوشت
۴:
استاد ابوالفضل خطیبی به نکته‌ای اشاره کرده است که من فراموش کردم در متن درباره‌ی آن بنویسم. ایشان گفته سخن اردوغان دوپهلو است و با آوردن «اسلامی» راه خود را باز گذاشته که اگر بگویند خوارزمی و دیگران ترک/ترکیه‌ای نبود بگوید «من گفته‌ام اسلامی».

نظر آقای خطیبی کاملا درست است اما به نظر من این منطق آقای اردوغان بی‌پایه و شیطنت‌آمیز است. زیرا صفت ترک یا ترکیه‌ای (
Turkish) با صفت اسلامی (Islamic) هم‌جنس نیست، یکی ملیت است و دیگری دین. انگار بگوییم میوه‌هایی مانند سیب و بولدوزر! درست است که بولدوزر میوه و نتیجه‌ی کار سازندگان آن است اما با سیب مقایسه‌شدنی نیست. وقتی از صفت ترکیه‌ای (در مورد سنان معمار) استفاده می‌کند که نام کشور است برای دیگران (فارابی و خوارزمی و ابن سینا) هم باید نام کشورشان را بگوید یعنی ایرانی. یا این که اصلا ترکیه‌ای را نمی‌آورد و می‌گفت دانشوران دوران اسلامی.

حتا با این اصلاح هم - یعنی تنها گفتن «دانشوران اسلامی» - تمدن‌های باستانی شرق تنها محدود به تمدن اسلامی نمی‌شود. وقتی صحبت از تقابل «تمدن رومی و یونانی» با دیگر تمدن‌های جهان می‌شود می‌بایست نام تمدن مصر، بابل، ایران، هند، و چین را هم می‌آورد.