مقاله‌ی حاضر در ۴ بخش در پاسخ به پورپيرار درباره‌ی ورود آرياييان و گزافه‌گويی‌های ايشان زير عناوينی چون آرياسازی!٬ آرياپرستی!٬ باستان‌پرستی!٬ و... می‌باشد. در بخش حاضر٬ ما به مهاجرت‌های بزرگی اشاره می‌کنيم که از اوايل نيمه‌ی هزاره‌ی دوم پيش از ميلاد روی داده است. مدارکی که از اين مهاجرت‌ها در دست است عبارتند از: «۱-داده‌های زبان‌شناختی که عمدتاً شامل اشارات بدست آمده از متن‌های ميان‌رودانی است. ۲-داده‌های باستان‌شناسی که دربردارنده‌ی: سفال٬ تدفين٬ معماری٬ زينت‌آلات. ۳-گواهی‌های تاريخی ۴-گواهی اعتقادي»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پورپيرار و آرياييان
بخش نخست: ۱-داده‌های زبان‌شناختی
هر چند نويسنده‌ی «دوازده قرن سکوت» مدعی است که: «...هنوز ديرين‌پژوهی در زبان‌شناسی را نمی‌توان شاخه‌ای از علوم دانست...»(دوازده قرن سکوت٬ ص۱۰۲سطر۱۱).
با اين حال ما آن را علمی می‌دانيم که دارای قواعد و قوانين مشخصی است که جمله‌ی احساسی بالا برای از اعتبار انداختنش کافی به نظر نمی‌رسد.[!]
«دوازده قرن سکوت» درباره‌ی واژه‌ی «آريا» می‌نويسد: «...هيچ ردپايی از اين واژه[آريا]٬ با معنی نژادی آن پيش از نقر در کتيبه‌ی بيستون نيافته‌ايم٬ و حتا معلوم نيست اشاره‌ی داريوش به اين واژه نيز با مفهوم نژادی باشد. اين نام که آشکارا٬ ترکيبی و توصيفی است و چون هخامنش بسيار نو و حتا امروزی می‌نمايد٬ پيش از داريوش به کار نرفته و اسناد بين‌النهرين و ديگر سلسله‌های پس از هخامنشيان به آن توجهی نکرده‌اند.»(دوازده قرن سکوت٬ ص۸۷سطر‌های ۷-۱۲)
شتاب‌زدگی جمله‌ی هيجانی بالا آشکار است. اسناد بين‌النهرينی مدت‌ها پيش از اين‌که داريوش واژه‌ی «امروزين» آريا را به کار برد٬ آن را ذکر کرده‌اند. سارگن دوم در لشکرکشی سال ۷۱۳ پيش از ميلاد-نهمين لشکرکشی-از سرزمين «آريبي» نام می‌برد(۱)و اضافه می‌کند که آن‌ها در جای برآمدن آفتاب قرار دارند(۲)
اين تنها متنی نيست که نام آريا در آن ذکر شده٬ بلکه در متن ديگری از سارگن دوم باز هم به نام آريا و مشتقات آن برمی‌خوريم(۳). بر اين پايه٬ اين نام حدود ۲۰۰ سال پيش از کتيبه‌ی بيستون در ميان‌رودانی ذکر شده است.
با اين توصيف واژه‌ی آريا نه تنها بسيار نو و امروزين٬ بلکه بسيار قديم و کهن به نظر می‌رسد. ملک‌زاده می‌نويسد: «آشوريان طی دو سده‌ی آغازين هزاره‌ی يکم ق.م پی‌درپی به ماد غربی تاختند٬ ولی عملاً بدين سوی الوند[شرق] راه نيافتند. در آن سوی الوند ساکنان بومی ميان‌رودان مآب‌ماد پراکنده بودند٬ تجزيه و تحليل نام‌شناسی(
Onomastic) نام اشخاص٬ نام اقوام و نام جای‌ها نشان می‌دهد که گويا عنصر قومی و زبانی ايرانی هنوز بدان‌جای رسوخ نيافته بود و مادهای ايرانی‌زبان٬ هنوز در افق تاريخی و جغرافيايی زاگرس جايی نداشتند٬ ولی رفته‌رفته آشوريان در فاصله‌ی ميان سده‌های هشتم و هفتم ق.م بدين سوی الوند راه جستند و حتا شايد تا شرقی‌ترين نواحی ماد پيش آمدند. مطالعات زبان‌شناسی بر روی نام‌های اشخاص٬ اقوام و جای‌ها چيرگی ايرانيان را نشان می‌دهد و هر چه به سال‌های پايانی سده‌ی هفتم ق.م نزديک می‌شويم٬ نام‌های ايرانی به غربی‌ترين نواحی ماد پيش می‌رود.(۴)
بدين ترتيب حضور نام‌های ايرانی‌زبانان در سده‌ی نهم ق.م٬ در شمال‌غرب ايران٬ نشان‌گر حضور اين اقوام در اين به بعد زمانی و مکانی است.
نام‌های ايرانی پَرسَوا و اَبْدَدانی(۵) در لشکرکشی شلمانسر‌سوم در ۸۴۳ق.م آمده است.(۶) در عهد فرمان‌روايی همين شاه(۸۲۴-۸۵۸ق.م) نام يک حاکم ايرانی با نام «ارته‌سري» که در مرزهای مانا شاهک‌نشينی را اداره می‌کرد٬ آمده است. با گذشت زمان٬ درصد اين نام‌های ايرانی بيش‌تر شد.
سارگن دوم از حاکم ايرانی زيکيرتو به نام متتی نام می‌برد و همچنين بگداتی-نامی ايرانی- را به عنوان حاکم يواشديش نزديک مانا٬ معرفی می‌کند.(۷)
در کتيبه‌های آشوری به شاهک‌نشين «انديه» که نام شاهک‌نشينی ايرانی است٬ نيز برمی‌خوريم. نام‌های ايرانی ديگری که در همين زمان در کتيبه‌های آشوری آمده است عبارتند از: «پارنوآ٬ ماشداکو٬ ساتارشو٬ سپاتارپائو(۸) و اسپابره(۹).
ديگر اين‌که نام هر چهار پادشاهِ مادی٬ ايرانی و دارای ريشه‌های ايرانی است. اين نکته درباره‌ی پايتخت مادها نيز صدق می‌کند.(۱۰)*
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1- دياکونوف1379، برگ206-207 و نيز ملک‌زاده1376، مادهای ايرانی‌زبان، برگ507
2-يادآوری از ملک‌زادهٰ، دياکانوف1379، ص 518، ارجاع شماره‌ی[300] و نيز
G.Gnoli 1989., p.8 می‌نويسد:
«شايد تاريخ قديمی‌ترين مدرک از "آرياييان" در دوره‌ی پيش از هخامنشيان متعلق به قرن 8.ق.م باشد(آخرين ربع قرن 8.ق.م) يعنی جايی که سارگن دوم در سالنامه‌اش از "آريبی‌های برآمدن خورشيد" (
Aribi sa nipih samasi) نام برده است و سرزمين آن‌ها را جايی دوردست در شرق ناميده است.
دانشمندانی چون آندرياس و پراشک "آريبی" را صورت جمع ايلامی "آريايي‌ها" می‌دانند.
 بسنجيد با نام پادشاهی بومی و محلی سرزمين ماد، اليپی(
Ellipi) با پسوند عيلامی پِ/پی(-pe/-pi) که در متون آشوری اليپی(Ellibi) هم آمده است. و نيز نام قومی لولوبی(Lullubi) که بصورت کاملاً مشخص، اکدی شده‌ی لولوپی(Lullpi) در عيلامی است.(ملک‌زاده1376)
3- دياکونف1379، ارجاعات ص 519 و 206-207
4- ملک‌زاده1376، ص500
5- ملک‌زاده1374/ع ص45-44
6- مجيدزاده1376، ص237
7-
Young 1967. , pp.16-17
8- دياکونف 1379، ص520
9-
Young 1967
10-برای مطالعه‌ی بيش‌تر درباره‌ی فزونی تدريجی نام‌های ايرانی بنگريد به:
Grantorskij , E.A
1962 “
Iranskie imena iz priumijskogo rajona VIX-VIII VV.do n.e” , Drevnij mir:
sborink statej, Akademiku V.V struve, Akadamiia nauk S.S.S.R Moskova, pp. 250-262.
1970
Rennjaja istorija iranskix plemen perednej azii, Akademiia Nauk S.S.S.R Moskova, p.395
*اعتبار باستان‌شناختی آريا و پارس، محمدتقی عطايی و علی‌اکبر وحدتی، انتشارات نشر و پژوهش شيرازه،ص56-59