گردآورنده:
آرمان اولاد
قباد
*اعتبار
باستانشناختی
آريا و پارس، فصل
سوم، اهورهمزدا،
برگ73-76
نوشتار
حاضر با بيانی
گويا و ديدگاهی
تخصصی نقدی است
بر دروغنامههای
«استاد!» پورپيرار:
پورپيرار
و اهورامزدا[!]
اهوارهمزداه،
خدای دين باستاني
ايران زرتشتی است
که نويسندهی ما
[و کاشف! و زبانشناس!
زبردست(که البته
ما هرگز نمیدانیم
وی در کجا اين تحصیلات
را گذرانده اند!
)] به او هم مشکوک
شده است.
وی
معتقد است خاورشناسان
در برگردان کردن
و حرفنويسی اين
نام دچار اشتباه
شده اند و آن را
به اشتباه اهورامزدا(Ahuramazdah) نوشته اند و
از همين روی در
معنای آن هم تغيير
ايجاد کرده اند.
او
با استناد به رونالد.ج.کنت
اين نام را به صورت"auramazdah"درست میداند
و "اومزد" میخواند؛
آنگاه چنين میافزايد:«...
با اين توضيح کوتاه،
اينک به کلمهی
"اورمزد" در کتيبه
داريوش بازمیگرديم
که ترکيبی است
توصيفی از دو واژهی
"اُو=اور" و "مزَد=مزدا".
جزء اول اين ترکيب
از واژههای شناخته
شده و بسيار مصطلح
غرب ايران و بينالنهرين[ميانرودان]،
به معنای شهر و
سرزمين است... جزء
دوم واژه ترکيبی
اُرمزد، يعنی
"مزد" همان کلمهای
است که در فارسی
جديد بدل به مُزد
شده است که خاورشناسان
به غلط آن را "Muzd"
مینويسند. اين
کلمه در اوستايي
"ميژد" آمده است
که با مژده امروزين
بسيار نزديک است»(دوازده
قرن سکوت، ص124، سطر
22به بعد)
بدين
ترتيب دانشمند
زبانشناس ما[!]
در ترجمهی اين
نام، راه خود را
از راه رونالد
کنت جدا میکند؛
زیرا کنت در مقابل
واژهی "auramazdah"
مینويسد:
اسم،
"سرور دانا اهورامزدا"،
خدای برتر در دين
زرتشتی.(1)
سوءتعبير
بالا به همينجا
پايان نمیيابد.
نويسندهی ما واژهی
خودساختهی
"اُورمزد" را به
معنای «خدای شهر
یا سرزمين بخش»
ترجمه میکند و
آن را خدايي آشوری
میداند!
او
برای اثبات تصورش،
در تفسير و تعبيری
خاص خود از قطعهای
از کتيبه داريوش
مینويسد:
«... داريوش
شاه گويد: به خواست
اهورامزدا من شاه
هستم. اهورامزدا
شهرياری را به
من ارزانی داشت.
اينها هستند سرزمينهايی
که از آن من شدند،
به خواست اهورامزدا
من شاه آنها بودم...»
شايد
اگر نويسندهی
ما، نگاهی گذرا
به ساير کتيبههای
هخامنشی انداخته
بود هرگز دچار
چنين خطای فاحشی
نمیشد. از آن روی
که " اُرمزد" ترکيبی
توصيفی معرفی شد
که جزء نخست آن
به معنای شهر و
سرزمين است، بنابراین
نخستين بخش به
تنهايی(شهر) نمیتواند
جايگزين تمام ترکيب
شود. اين در حالي
است که داريوش
در بند 3کتيبهاش
در تختجمشيد/(Dpe) اين
اسم را به صورت
مفرد به کار برده
است.
«... داريوش
شاه گويد: اگر اينگونه
بينديشی "از ديگری
نترسم"ٰ، اين مردم
پارس را بپای؛
اگر مردم پارس
پاييده شوند، از
اين پس شادی پيوسته
بهوسيلهی «اهورا»
بر اين خاندان
فرو خواهد رسيد»(2)
حال
اگر "اهورَ" را
بهصورت "اُر،اور"
بخوانيم، چه معنايی
از نوشتهی بالا
بهدست میآيد؟!
اين
درست است که اهورهمزداه،
متشکل از دو بخش
اهورَ+مزداه است؛
ولی، تنها جزء
نخست به معنای
"سرور، خدا" است
و مزدا صفتی است
به معنای "دانا".(3)
از
اين روی است که
داريوش در کتيبهی
بالا تنها از نخستين
به معنای خدا بهره
میگيرد و برای
حاميان مردم پارس،
نه از شهر "اور"
بل که از خدا "اهورا"
شادی میطلبد.
بايد
افزود که در کتيبههای
پارسی باستان واژهی"Vardana" به معنای "شهر"
به کار رفته(4)
و لزومی
به استفادهی از
واژهی بینالنهرينی
"اور" به همين معنا
نبوده است. به علاوهی
اينکه در ترجمهی
عيلامی کتيبهی
بيستون به جای
اهورامزدا نوشته
شده است: (U-ra-mas-da na-ap har -
ri-ia-na-um )
یعنی، اهورامزدا
خدای آرياييان(5).
از سوی ديگر از
فحوای کلام داريوش
و ساير شاهان هخامنشی
در کتيبههای موجود،
میتوان به همريشگی
خدای آنها و خدای
زرتشت، اهورامزدا،
پی برد:
«داريوش
شاه گويد: بهخواست
اهورامزدا چنينم
که راستي را دوست
دارم و از دورغ
رويگردانم. دوست
ندارم که ناتوانی
از حقکشی در رنج
باشد...آنچه راست
است آن میل من است.
من دروغگو را
دوست نيستم»(6)
در
گاتها، که کلمات
خود زرتشت است،
به هنگام بيان
مکاشفات زرتشت
چنين میآيد:
«من
مانند وخشور پاک
تو را، ای اهورامزدا،
میستايم. هنگامی
که وهومنه نزد
من آمد و از من پرسشی
کرد: کيستی؟ و به
که وابستهای؟...
به او گفتم، من
زردشتم، دشمن دروغ
که تا غايت توانايی
وجود، با دروغ
نبرد میکنم و
پشتيبان نيرومند
راستگويانم...
».(7)
[حال
پرسش از آقای پورپيرار
اين است که...] نمونههای
بسياری از اين
تشابهات را ميان
متون مقدس اوستايی
و کتيبههای هخامنشی
پيدا میکنيم.
چگونه میتوان
اين همه تشابه
ميان سنگنوشتههای
هخامنشی با متون
اوستايی را که
به قول شما "اخيرا"
در هند تدوين
یافته، توجيه کرد؟*
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گيرشگاهها:
1-کنت1379،
پارسیباستان،
دستور زبان، متون،
واژهنامه، برگ
528
2-همان،
برگ 448
3-همان،
برگ 528
4-همان،
برگ 673
5-داندامايف1373،
ايران در دوران
نخستين هخامنشی،
برگ121 و نيز (Baily)
1985
6-شارپ1346، فرمانهای
شاهنشاهی هخامنشی،
برگ 89 و نيز کُخ
1376 از زبان داريوش،
برگ 345
7-صرفنظر
از اينکه داريوش
در کتيبههايش
مبني بر راستگويی
و دفاع از راستی،
راست باشد يا دروغ؛
نمايانگر تفکر
آرمانیای است
که وی متمايل است
خود را آنگونه
جلوه دهد.
*اعتبار
باستانشناختی
آريا و پارس، فصل
سوم، اهورهمزدا،
برگ73-76